کتاب طاعون
کتاب طاعون
کتاب طاعون The Plague ، اثر ارزشمند نابغه ادبیات فرانسه، آلبرکامو Alber Camus است. شاهکار بینظیری که ابعاد جامعه و زندگی اجتماعی مردم را در مواجهه با فاجعه به درستی نشان داده است. این اثر آنقدر به حالوهوای امروز ما نزدیک است که هنگام خواندن کتاب حس همذاتپنداری عجیبی با آن خواهید داشت.
از طرف دیگه، شاید در وهله اول، معرفی این کتاب در شرایط کنونی، نمک روی زخم پاشیدن به نظر برسد. اما همانطور که می دانید، مطالعه در شرایط بحرانی وقتی درباره بحرانهای مشابه و آنچه پیش از آن تجربه شده باشد، میتواند راهگشا و امیدبخش است.
در حقیقت، در روزهای تلخی که خبر شیوع بیماری کرونا، دنیا را تکان داده و ملتهب کرده است، باز هم کتاب است که میتواند دستمان را بگیرد. البته کتابهایی که درباره بلایای طبیعی و بیماریهای مسری نوشته شدهاند، یا در قالبهای گوناگون، از مستند تا داستان و رمان حتی در زیرژانرهای علمی-تخیلی تحت عنوان آخرالزمانی باشند. آلبر کامو نویسنده تاثیرگذار قرن بیستم هم صاحب یکی از این کتابهاست: رمان جذاب و خواندنی طاعون . پس با ما باشید تا بیشتر درمورد طاعون نوشته آلبر کامو بدانید.
معرفی کتاب طاعون
طاعون La peste ؛ کتابی است که اسمش هم با همه کوتاهیاش، ناگهان باعث میشود دل آدم هُری بریزد. با این حال، کتابی است که اغلب دوستداران کتاب و کتابخوانها، آن را خواندهاند یا نامش را شنیدهاند. اثر فوقالعاده و خواندنی طاعون ، از رمانهای معروف قرن بیستم است. این اثر ماندگار کامو در اران، شهری واقع در الجزایر، و از زبان دکتر ریو، که بعدها خود را معرفی میکند نقل میشود. کامو با بیان و توصیفات بینظیر در صفحات آغازین کتاب شما را با خودش همراه میکند.
با وجودی که کامو کتاب طاعون را در سال ۱۹۴۷ نوشت. با گذشت زمان، نشانههای ترسناک و مرموز بیماری در کتاب آشکار میشود. چهرهی طاعونزدهی شهر و قرنطینه شدن آن، باعث عکسالعملهای جالبی از طرف مردم شهر میشود. با اندکی زیرکی، میتوان هر اتفاق در اران را به جامعهی امروز خویش نسبت داد.
کتاب طاعون، یکی از آثار ادبی برجستهی جهان و اثری فلسفی از آلبر کامو، رویدادهای عجیبی را گزارش میدهد که توصیف جامعهای است بیهدف و بیهوده، که هیچ تعادلی ندارد. کامو در این رمان به بررسی حالات و روحیات افراد در زمانهای مختلف این دوره پرداخته است. حس همدلی، وحشیگری، عذاب وجدان و…. در یک بلای همگانی.
خودِ کامو در نامهای به رولان بارت درباره این اثر نوشته است:
در مقایسه با رمان «بیگانه»، «طاعون» بی گفتوگو است از سرکشی انفرادی به جهان اجتماعی؛ اجتماعی که باید در مبارزههایش شرکت کرد. اگر از «بیگانه» تا «طاعون» راهی در راستای تحول باشد، این تحول در جهان همبستگی و مشارکت است.
شاید یکی از علتهایی که برای پیشنهاد مطالعه این هفته «طاعون» را پیش رویتان قرار میدهیم و مثلا «کوری» ساراماگو را با همه نزدیک بودنش به شرایط امروزمان از کتابخانه بیرون نکشیدیم، همین اندک امیدواری بیشتر و تاکید بر همبستگی باشد.
درباره کتاب طاعون
«طاعون» روایتی خواندنی دارد. توصیفهایی دقیق از وضع و حالات روحی مردم در شرایط دچار شدن به بلایی طبیعی، انکارها، سرکوبها، رفتارهای هیجانی و همه و همه در همان صفحات اول کتاب بهقدری جزئی و ملموس هستند که مخاطب حس میکند خبرنگاری دارد از دل بحران گزارش لحظهبهلحظه میدهد. البته این را هنم باید در نظر داشت که آلبر کامو سابقه خبرنگاری و روزنامهنگاری دارد و همچنین از ابتدای روایت داستان روی «وقایعنگاری» توسط شاهدان تاکید میکند. با این ترفند، نویسنده به هدفش که هرچه واقعیتر جلوه دادن روایت طاعون است، میرسد.
راوی که تا فصل پایانی داستان هویت خود را فاش نمیکند، مرتب تکرار میکند این قسمت از داستان از روی یادداشتهای دکتر یا شخصیتهای دیگر روایت میشود. حتی وقتی در میانه وقایعنگاریها نیاز به توصیفی بیرون از ماجرا باشد، راوی گمنام این داخل پرانتز بودن را از قبل به مخاطب گوشزد میکند.
چیزی که در این روایت وقایعنگارانه طاعون بسیار به چشم میآید، شخصیتپردازی موفق و بدون شک پرزحمتی است که کامو مثلا درمورد شخصیت دکتر ریو ارائه میدهد. با توجه به اطلاعات تخصصی پزشکی که برای نوشتن چنین داستانی لازم است، تحسین مخاطب آنجا که برای لحظاتی به یاد میآورد راوی این داستان درواقع پزشک نیست و یک نویسنده-روزنامهنگار فلسفهخواندهی بسیار باهوش است، برانگیخته میشود.
داستان کتاب طاعون
داستان طاعون درباره شیوع بیماری طاعون در شهر ساحلی آرام و بیآزاری در الجزایر با مردمانی سختکوش و تاجرانی موفق است. نشانههای بیماری از صفحات اول کتاب با هجوم موشها به روی زمین و مرگ ناگهانی و دستهجمعیشان کاملا برای خواننده آشکار میشود، اما در ابتدا انگار که باور این حقیقت برای مردم خیلی سخت باشد، هیچکس وَقَعی به این نشانهها نمیگذارد و حتی از زبان سرایدار منزل دکتر ریو (شخصیت اصلی کتاب) نقل میشود که این موشها را کسی با قصد آزار میکشد و در ساختمان میاندازد.
به شکل عجیبی حتی پزشک داستان انتظار ندارد که جان دادن یک موش پیش چشمهای خودش نشان از بیماری باشد و این انکار فقط جایی تمام میشود که تعداد موشهای مرده از کنترل خارج میشوند و کمکم سروکله بیمارانی با علایم مشابه پیدا میشود. بالاخره دیر یا زود، سخت یا آسان اسم «طاعون» از زبان پزشکان پیش مسئولان شهر آورده میشود.
نکته…
نکته جالب در مطالعه «طاعون» شباهتی است که همواره در بخشهای مختلف داستان در واکنشهای مردم به اینطور پدیدهها میبینیم. در هر زمان و هر جایی در دنیا انگار برنامهریزی انسان اینطور باشد که در وهله اول واکنشی یکسان داشته باشد.
برای این روزها که دنیا درگیر یک بیماری جدید بدون واکسن و درمان است، توصیفهای کامو از نخستین مواجهههای مردم و شخصیتهای اصلی کتاب با بلایی به نام طاعون تاثیربرانگیز است:
بلاها در حقیقت شباهتها و وجوه مشترکی با هم دارند، ولی موقعی که نازل میشوند، آدمها به دشواری آنها را قبول میکنند. در دنیا به همان اندازه جنگها بیماری طاعون هم وجود دارد. با این همه هم جنگ و هم طاعون همیشه آدمها را کتبسته غافلگیر میکند. دکتر ریو هم مانند همشهریهامان غافلگیر شده بود، بنابراین میتوان درک کرد چرا تردید داشت. و باز به همین ترتیب باید درک کنیم چرا میان نگرانی و اطمینان دستوپا میزد. موقعی که جنگی درمیگیرد، مردم میگویند: «زیاد طول نخواهد کشید، اقدامی احمقانه است.» خوب، بدون شک کار احمقانهای است ولی مانع از آن نمیشود که مدتها به طول بیانجامد. اگر آدم دائم در بند نظر و عقیده و شخصیاش نباشد، میفهمد که لجاجت و یکدندگی ناشی از حماقت است.
همشهریهای ما هم از این دیدگاه مانند همه آدمهای دیگر بودند. در فکر خودشان بودند یا بهعبارتی در فکر انسانها: بلا را باور نداشتند. بلاها و آفتها همطراز انسانها نیستند، بنابراین انسانها میگویند بلا چیزی غیرواقعی است، کابوسی است که زود میگذرد. ولی همیشه هم زود نمیگذرد، آدمها هستند که از کابوسی به کابوس دیگر کشانده میشوند.
…
و این جمله آخر دال بر کشانده شدن آدمها از کابوسی به کابوس دیگر، همان چیزی است که کامو عمیقا به آن باور دارد. گرچه میگوییم که در این کتاب او رویکرد نسبتا امیدوارانهای دارد اما چیزی که برای او و حالا شاید ما مسلم است اینکه کابوسها تمامی ندارند و تنها باید عاقلانه با آنها مواجه شد. در ادامهی همین سطرها نویسنده اضافه میکند که البته آنهایی بیشتر در یک بلا آسیب میبینند که بیشتر به فکر خودشان هستند.
چگونه ممکن بود به طاعون فکر کنند که هم دادوستدها را فلج، هم سفرها را لغو و هم بحثها را بیهوده میکرد؟ گمان میکردند که آزادند. حال آن که تا موقعی که بلا هست، آزادی دیگر وجود ندارد.
مردمی که طاعون عزیزانشان را از آنها دور کرده، به ناگهان احساساتشان شدت میگیرد، و به خوشیهای گذشته چنگ میزنند. انسانها در مواجهه اول دیدگاهی اومانیسمی به قضیه دارند. هرکسی به فکر خودش است. آنها حتی نمیخواهند طاعون را بشناسند تا آن را بپذیرند. در حالی که در این راه، بیشترین چیزی که اهمیت دارد، شناختِ واقعه و پذیرشش به همان شکل است. اما نتیجه این مواجهه چه باید باشد؟ تسلیم؟ پذیرش؟ انکار؟ برای گذر از یک مصیبت ابتدا باید آن را شناخت و پذیرفت. باید بدانیم که حتی اگر طاعون را نپذیریم و تنها انکارش کنیم، چیزی از واقعیتِ کشندگیاش کم نمیکند.
…
طاعون مصیبتی است که روی سر تمام شهر آوار شده است. یگانه چیزی که میتوان در آن عدالت را یافت همان طاعون یا بهنوعی مرگ است. چرا که سایهی محکومیتش را روی همه به یکسان میافکند. مرگی که مواجهه با آن ممکن است منجر به نیهیلیسمی شود که خود کشندهترین عنصر است. این مصیبت نتایج متفاوتی را درون هر شخصی در پی دارد. این سیاهی به بعضیها ارزش زندگی را گوشزد میکند و برای بعضی ارزش آن را از بین میبرد. بعضی جلوی آن سرِ تعظیم فرود میآورند و بهکلی تسلیم آن میشوند، جانِ خود را میبازند، بعضی آن را میپذیرند، و بعضی از آن فرار میکنند.
مردم رفته رفته با پخش شدنِ هرچه بیشترِ طاعون، در دام عادت میافتند. مردم به طاعون و تمام تلخیها و ناامیدیهایش خو میگیرند و این فاجعهبارترین اتفاق است. همانطور که در بخشی از کتاب آمده: «عادت به نومیدی، از خودِ نومیدی بدتر است.»
داستان کتاب لو نمیرود اگر بگوییم حتی با وجود چنین تفکری، آلبر کاموی فیلسوف پایان داستانش را خوشبینانهتر از آنچه از او انتظار داشتیم، میبندد. البته پایانی که نمیتوان آن را چندان هم نقطه سرخط معرفی کرد.
اما مهمترین مسالهای که روند مثبتی را در مقابل این مصیبت طی میکند، اجتماعی شدنِ مردم و مساله اتحاد است. در واقع در ابتدای کتاب شاهد آن بودیم که هر شخص به فکر خودش بود. ولی رفته رفته دید مردم، از فردیت فاصله گرفته و جمعی میشود. دیگر کسی فقط نگران همسر یا فرزند خود نیست. بلکه همه تنها میخواهند به طور کلی مشکلِ طاعون و اصلِ مصیبت برطرف شود.
…
در بخشهایی از داستان شاهد فداکاریهایی هستیم. بهطوری که حتی شخصیتی مثل رامبر که از ابتدا تنها به فکر فرار از این شهر و پیدا کردن خوشبختی شخصی و فردیاش در کنار معشوقهاش بود، به یکباره تصمیم میگیرد کنار جمع بماند. در واقع او بدبختی همگانی را به خوشبختی شخصی ترجیح میدهد.
به هر حال، کابوسها پایانی ندارند حتی وقتی که به نظر میرسد به پایان رسیدهاند. اما در عین حال کاملا مشهود است که کامو در این رمان انساندوستانهاش، همچنان که خود اعتراف میکند، همبستگی را تنها راه نجات انسان میداند؛ گیرم که این نجات تنها گذری باشد از یک کابوس به کابوس بعدی!
پرویز شهدی ضمن ترجمهای که از زبان فرانسه انجام داده، مقدمه جذابی برای طاعون نوشته است که پیشنهاد میکنیم برای آشنایی بیشتر با کامو آن را بخوانید.
درباره نویسنده کتاب طاعون ، آلبر کامو
آلبر کامو (Alber Camus) یکی از فلاسفهٔ بزرگ قرن بیستم و از جمله نویسندگان مشهور و خالق کتاب بیگانه است. در سال ۱۹۵۷ به خاطر اینکه با صمیمیت روشنبینانهاش مسئلهی وجدان انسان در عصر حاضر را آشکار ساخته است و ارزشآفرینی حائز اهمیتی در ادبیات ایجاد کرده است، جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. او در دانشگاه الجزیره تحصیل کرد و تا پیش از آنکه در سال ۱۹۳۰ گرفتار بیماری سل شود، دروازبان تیم فوتبال این دانشگاه بود. آلبر کامو نویسنده، روزنامهنگار و فیلسوف مشهور قرن بیستم است که عقایدش منجر به وجودآمدن فلسفهی هیچانگاری شده است. او در مقاله انسان طاغی اذعان داشته که تمام عمر خود را صرف مقابله با پوچگرایی کرده است و معتقد به آزادیهای فردی است. آلبر کامو خالق کتاب بیگانه و مقالهی افسانهی سیزیف است. نخستین اثر او «رمان مرگ خوش» است که بعد از مرگش چاپ شد.
کتاب طاعون در ردهی آثار اگزیستانسیالیستی یا هستیگرایی است. اگر بخواهیم ساده بگوییم، اگزیستانسیالیستها معتقدند زندگی بیمعناست؛ مگر اینکه شخص به آن معنا دهد. بعضی مواقع اگزیستانسیالیسم با پوچگرایی اشتباه گرفته میشود. پوچگرایان معتقدند زندگی هدف و معنایی ندارد، درحالیکه عقیده هستیگرایان بر این است که انسان خودش باید به زندگی معنا ببخشد. با وجود اینکه آلبر کامو، متفکر مکتب اگزیستانسیالیسم شناخته میشود، اما خود او همیشه این برچسب را رد میکرد. در حقیقت، کامو از افراد بزرگی چون فئودور داستایوفسکی، فرانتس کافکا، فردریش نیچه، ویکتور هوگو، آندره ژید و فروید تأثیر گرفته است.
جملاتی از متن کتاب طاعون
راه ساده برای آشنایی با یک شهر این است که انسان بداند مردم آن چگونه کار میکنند، چگونه عشق میورزند و چگونه میمیرند. (کتاب طاعون – صفحه ۳۸)
در اران نیز مانند جاهای دیگر، بر اثر فقدان وقت و تفکر، انسان ناگزیر است ندانسته دوست بدارد. (کتاب طاعون – صفحه ۳۹)
روزنامهها که در ماجرای موشها آن همه پرگویی کرده بودند، دیگر حرفی نمیزدند. زیرا موشها در کوچه میمیرند اما انسانها درون خانهها. و روزنامهها فقط با کوچه کار دارند. (کتاب طاعون – صفحه ۶۹)
برای همه مردم همینطور است: با هم ازدواج میکنند، باز هم کمی همدیگر را دوست دارند و کار میکنند. آنقدر کار میکنند که دوست داشتن را فراموش کنند. (کتاب طاعون – صفحه ۱۱۴)
من تو را دوست داشتم، اما حالا خستهام… از اینکه میروم خوشبخت نیستم، اما برای از سر گرفتن هم احتیاجی به خوشبخت بودن نیست. (کتاب طاعون – صفحه ۱۱۵)
هیچ کس نمیخندد، مگر مستها، و آنها هم زیادی میخندند. (کتاب طاعون – صفحه ۱۵۰)
طاعون میتواند به عظمت یافتن کسی کمک کند. با وجود این وقتی انسان فلاکتی را که طاعون همراه میآورد میبیند باید دیوانه یا کور و یا بزدل باشد که در برابر آن تسلیم شود. (کتاب طاعون – صفحه ۱۵۸)
حال که نظام عالم به دست مرگ نهاده شده است، شاید به نفع خداوند است که مردم به او معتقد نباشند و بدون چشم گرداندن به آسمانی که او در آن خاموش نشسته است، با همه نیروهاشان با مرگ مبارزه کنند. (کتاب طاعون – صفحه ۱۶۰)
…
شر و بدی در دنیا وجود دارد پیوسته از نادانی میزاید و حسن نیت نیز اگر از روی اطلاع نباشد ممکن است به اندازه شرارت تولید خسارت کند. مردم بیشتر خوبند تا بد و در حقیقت، مساله این نیست. بلکه آنها کم یا زیاد نادانند و همین است که فضیلت یا ننگ شمرده میشود. نومیدکنندهترین ننگها، ننگ آن نادانی است که گمان میکند همه چیز را میداند و در نتیجه به خودش اجازه آدم کشی میدهد: روح قاتل کور است و هرگز نیکی حقیقی یا عشق زیبا بدون روشن بینی کافی وجود ندارد. (کتاب طاعون – صفحه ۱۶۴)
پیوسته در تاریخ ساعتی فرا میرسد که در آن، آنکه جرئت کند و بگوید دو دوتا چهارتا میشود مجازاتش مرگ است. (کتاب طاعون – صفحه ۱۶۵)
حال میدانم که انسان لیاقت کارهای بزرگی را دارد. اما اگر لایق احساس بزرگی نباشد، برای من جالب نیست. (کتاب طاعون – صفحه ۱۹۶)
روشن است که شما قادرید در راه یک اندیشه بمیرید. و من از آدمهایی که در راه اندیشه میمیرند خسته شدهام. من به قهرمانی عقیده ندارم. میدانم که آسان است. به این نتیجه رسیدهام که کشنده است. آنچه برای من جالب است این است که انسان زندگی کند و از آن چیزی که دوست دارد بمیرد. (کتاب طاعون – صفحه ۱۹۶)
یگانه راه مبارزه با طاعون شرافت است. (کتاب طاعون – صفحه ۱۹۷)
…
معمولا زندان یک محیط زندگی دسته جمعی است و بهترین دلیل آن این است که در زندان شهر ما زندانبانان نیز مانند زندانیان باج خود را به طاعون میپرداختند و بر طبق نظر عالیهی طاعون، همه کس، از مدیر زندان گرفته تا پستترین زندانیان محکوم بودند و شاید بدای نخستین بار در زندان عدالت مطلق برقرار میشد. (کتاب طاعون – صفحه ۲۰۳)
در واقع چه کسی میتوانست ادعا کند که ابدی بودن یک شادی میتواند یک لحظه رنج بشری را جبران کند؟ (کتاب طاعون – صفحه ۲۵۷)
فهمیدهام همه بدبختی انسانها از این است که به زبان صریح و روشن حرف نمیزنند. از این رو تصمیم گرفتهام که صریح حرف بزنم و صریح رفتار کنم تا در راه درست بیفتم. (کتاب طاعون – صفحه ۱۸۶)
گمان میکنم که من قهرمانی و تقدس را زیاد نمیپسندم. آنچه برایم جالب است انسان بودن است. (کتاب طاعون – صفحه ۲۸۸)
قصد مردن ندارم و مبارزه خواهم کرد. اما اگر بازی را باخته باشم میخواهم که خوب تمام کنم. (کتاب طاعون – صفحه ۳۱۶)
نحوه تهیه کتاب طاعون
نسخه الکترونیکی (PDF) کتاب طاعون اثر آلبر کامو، با ترجمه پرویز شهدی که توسط انتشارات مجید به چاپ رسیده را میتوانید در فیدیبو بخوانید.
همچنین شما میتوانید همین حالا کتاب صوتی طاعون را با کیفیت بالا از وبسایت نوار تهیه کنید.
مشخصات کتاب
عنوان: طاعون
نویسنده : آلبر کامو
مترجم : پرویز شهدی
ناشر: نشر مجید
دستهبندی: داستان های جهان
موضوع: داستان های فرانسوی قرن 20
قطع: رقعی
عرض: ۱۴.۵
ارتفاع: ۲۱.۲
نوع جلد: نرم
تعداد صفحات: ۳۴۱
قیمت: ۴۵۰,۰۰۰ ریال
گردآوری مدیریت استراتژیک بدن