کتاب جزء از کل
کتاب جزء از کل
کتاب جزء از کل ؛ نخستین رمان استیو تولتز نویسنده استرالیایی است که نوشتنش ۵ سال طول کشید و بعد از انتشار، نامزد دریافت جایزه مَن بوکر شد. این کتاب با ترجمه پیمان خاکسار در اسفند ماه سال ۱۳۹۳، در ۶۵۶صفحه و توسط نشر چشمه به چاپ رسیده و تاکنون چهل و یک نوبت تجدید چاپ شده است.
کتاب جزء از کل دنیای روابط پدر و پسری، دنیایی پرچالش و پر از هیجان است که البته در آن چندان خبری از حالوهوای رمانتیک نیست. جزء از کل در قالب داستانی بلند و پرافتوخیز، دنیای پدر و پسریِ مارتین و چسپر دین را روایت میکند که گرچه پسزمینهی تلخی در آن دیده میشود، اما پر از حادثه و البته حرف حساب است. درادامه با معرفی کتاب جزء از کل به قلم نویسندهٔ استرالیایی، استیو تولتز، همراه شما خواهیم بود.
درباره نویسنده کتاب
استیو تولتز، نویسندهی استرالیایی متولد ۱۹۷۲ سیدنی، اولین رمانش، جزء از کل، را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد. پیش از آن مشاغلی مثل عکاسی، فروشندگی تلفنی، نگهبانی، کارآگاه خصوصی، معلم زبان و فیلمنامهنویسی داشت. خودش در مصاحبهای گفته:
«آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه مینوشتم. در کودکی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه مینوشتم و رمانهایی را آغاز میکردم که بعد از دو و نیم فصل، دیگر دوست نداشتم تمامشان کنم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط میخواستم با شرکت در مسابقات داستاننویسی و فیلمنامهنویسی پولی دستوپا کنم تا بتوانم زندگیام را بگذرانم، که البته هیچ فایدهای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض میکردم یا، بهتر بگویم، از نردبان ترقیِ هر کدام از مشاغل پایین میرفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. رماننویسی تنها قدم منطقییی بود که میتوانستم بردارم. فکر میکردم یک سال طول میکشد، ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحتتأثیر کنوت هامسون، لویی فردینان سلین، جان فانته، وودی آلن، توماس برنارد و ریموند چندلر بودم.»
موضوع کتاب جزء از کل
داستان درمورد خانوادهی پرماجرا و عجیب «دین» است که ماجرای زندگیشان در بخشهایی از کتاب از زبان پدرخانواده یعنی مارتین و در بخشهایی هم از زبان پسر یعنی چسپر بیان شده است. این تغییر راوی در داستان بهخوبی صورت گرفته است که از ویژگیهای مثبت کتاب به حساب میآید.
این پدر و پسر روابط چندان خوبی با هم ندارند که با توجه به اظهارات هر دو میتوان گفت که هر دو به نوعی مقصر هستند. داستان زندگی آنها بهقدری پرافتوخیز است که هیجان در تمام بخشهای داستان در سطح بالایی قرار دارد. سیر روایی جزء از کل، خطی نیست، یعنی قرارنیست از نقطهای آغاز شود و سپس با رخ دادن حادثهای اوج بگیرد و سپس تمام شود.
جزء از کل سراسر حادثه است و جالب است که هدف نویسنده صرفا بیان حوادث و حفظ هیجان کتاب نیست، بلکه او با روایت ماجرای خانوادهٔ دین سعی دارد تا جهانبینی خود را درمورد زندگی، آدمها، طبیعت و… با مخاطب در میان بگذارد. به همین دلیل میتوان این کتاب را در دستهٔ کتب فلسفی هم قرار داد.
یکی از بارزترین ویژگیهای این کتاب که بسیار موردتحسین قرار گرفته است، شروع طوفانی و بسیار جذاب آن است که درادامه خواهیم خواند:
«هیچوقت نمیشنوید ورزشكاری در حادثهای فجیع حس بویاییاش را از دست بدهد. اگر كائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسانها بدهد، كه البته این درس هم به هیچ درد زندگی آیندهمان نخورد، مثل روز روشن است كه ورزشكار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش. درس من؟ من آزادییام را از دست دادم»
ساختار کتاب جز از کل
همان طور که اشاره شد، کتاب با دو شخصیت اصلی، پدر و پسری به نام مارتین و جسپر دین، قصه را روایت میکنند. این دو نفر شخصیتهای اصلی این داستان هستند که اتفاقات حول محور آنها اتفاق میافتد. قصه از زبان جسپر دین روایت میشود که در حال روایت قصه زندگى خود در زندان است.
بخش اول کتاب تعریف تمام داستان زندگى مارتین، ازدواجش، به دنیا آمدن جسپر، خروج از استرالیا و بازگشت به آن از دریچه نگاه جسپر (بر طبق آنچه از پدرش و دیگران شنیده یا در دفتر خاطراتش خوانده) مىشود.
جسپر نهایتاً هویت خود را برای پلیس فاش میکند و آزاد میشود. پلیسها او را به انباری میبرند که اموال مارتین در آن نگهداری میشود. جاسپر میداند اینها مشتی خرت و پرت بیشتر نیست ولی در آن میان به دفتر خاطرات پدر برمیخورد. او داستان کتاب جز از کل را بر اساس همین یادداشتها برای ما و پلیس تعریف کرده است. برخی از نقاشیهای دورهی بارداری مادر نیز در میان آنهاست و احساس میکند چهرهی داخل نقاشیها را پیشتر جایی دیده است. او قسم میخورد که هرگز پا جای پای پدرش نگذارد، زیرا مادرش نیز بخشی از وجود اوست. با کمک آنوک که اکنون ثروتمندترین زن استرالیاست، راهی سفر اروپا میشود تا به گذشته مادرش پی ببرد.
در بخش دوم کتاب
خواننده همه چیز را از نگاه مارتین میبیند و پاسخ بسیارى از سوالات خود را پیدا میکند. هر دو بخش کتاب به یک میزان جذاب و شگفتانگیز است. جملات فلسفى عمیق مارتین، وقایع نسبتا عجیب و باور نکردنى داستان و پایان غیر منتظره کتاب همگى کمک میکند تا چهارچوبى متفاوت از معناى مفاهیمى چون عشق، زندگى، خانواده، ملیت و مهمتر از همه مرگ در ذهنتان نقش ببندد.
شاید بتوان به جرأت گفت که مفهوم محورى کتاب، مرگ و به طور دقیقتر، ترس از مرگ است. بزرگترین ترس مارتین دین در زندگیاش، مرگ است؛ مرگى که از همان ابتداى زندگى وى و در هنگام کودکىاش همراه وى بوده و در قالب متفاوتى برایش نمودار گشته و موجب خلق و خوى مالیخولیایى و نهیلیستى او شده است.
اما نکته تعجبآور این است که شما به تدریج عاشق همین منفىبافىهاى مارتین میشوید و هر از چند گاهى پس از پایان کتاب به آن برگشته و بسیارى از جملاتش را مرور میکنید و لبخند میزنید!
درباره کتاب جزء از کل
کتاب جزء از کل پر از جملات قصار و پرمعنایی است که همگی از درک بالا و جهانبینی ژرف نویسنده ناشی میشوند. به همین دلیل است که خواننده گاها درحین مطالعه چنان مجذوب یکی از این جملات میشود که بهکلی ماجرای خانوادهٔ دین را رها میکند و به فکر فرو میرود. و شاید به همین دلیل است که جزء از کل جزو داستانهایی است که گرچه بلند است اما ارزش چندبار خواندن را دارد.
مثلا در جایی از کتاب میخوانیم:
«نمیتوانستم راهی پیدا کنم که موجود ویژهای در جهان باشم، ولی میتوانستم راهی متعالی برای پنهان شدن پیدا کنم و برای همین نقابهای مختلف را امتحان کردم: خجالتی، دوستداشتنی، متفکر، خوشبین، شاداب، شکننده… اینها نقابهای سادهای بودند که تنها بر یک ویژگی دلالت داشتند. باقی اوقات نقابهای پیچیدهتری بهصورت میزدم، محزون و شاداب، آسیبپذیر ولی شاد، مغرور اما افسرده. اینها را به این خاطر که توان زیادی ازم میبردند، درنهایت رها کردم. از من بشنو: نقابهای پیچیده زنده زنده تو را میخورند.»
زبان کتاب جزء از کل
زبان کتاب بهویژه در قسمتهایی که مارتین دین راوی است، تلخ و گزنده است؛ گویی منتقدی با زبان تمسخر حرفش را میزند؛ اما حرفش به دل مینشیند و این همان چیزی است که مخاطب را پای مطالعهٔ جزء از کل نگه میدارد:
«مردم میگن شخصیت هر آدمی تغییرناپذیره، ولی اغلب این نقابه که بدون تغییر باقی میمونه و نه شخصیت، و در زیر این نقاب غیرقابل تغییر، موجودی هست که دیوانهوار در حال تکامله و بهشکل غیرقابل کنترلی ماهیتش تغییر میکنه. ببین چی بهت میگم، راسخترین آدمی که میشناسی به احتمال قوی با تو کاملا بیگانه است و همینطور ازش بال و شاخه و چشم سوم رشد میکنه. ممکنه ده سال توی اتاق اداره کنارش بشینی و تمام این جوانه زدنها بغل گوشت اتفاق بیفته و روحت هم خبردار نشه. هرکسی که ادعا میکنه یکی از دوستانش در طول سالها هیچ تغییری نکرده، فرق نقاب و چهرهٔ واقعی رو نمیفهمه.»
آیا این کتاب برای شماست؟
اگر بهدنبال رمانی متفاوت با موضوعی به غیر از عشق و عاشقی هستید و البته اگر از فلسفه و جملات ناب فلسفی لذت میبرید، جزء از کل همان کتابی است که بهدنبال آن هستید.
این کتاب رمانی روان و دوست داشتنی با زمینههای پلیسی، معمایی، به شدت فلسفی و در عین حال با زباین طنزآلود، پرماجرا و هیجانی و البته نفسگیر است! دیگر از یک رمان چه میخواهید؟ این کتاب که نمره ۴.۰۹ را از طرف خوانندگان گودریدز دریافت کرده است، قطعا میتواند یکی از بهترین کتابهایی باشد که تابهحال خواندهاید.
ضمنا، اگر از آن دسته افرادی هستید، که بخشهای خواندنی کتابی را که میخوانید در صفحات خود به اشتراک میگذارید، این کتاب تماما سرشار از جملات و گفتوگوهایی است که دلتان میخواهد لذت خواندنش را با دیگران به اشتراک بگذارید.
قسمت هایی از متن کتاب جزء از کل
- متنفرم از این که هیچ کس نمی تواند بدون این که یک ستاره از دشمنش بسازد قصه ی زندگی اش را بازگو کند.
- آدم های زشت هم می دانند زیبایی چیست، حتی اگر آن را ندیده باشند.
- اگر کودکی ام یک چیز به من آموخت، آن چیز این است که تفاوت های بین ثروتمندان و فقرا اهمیتی ندارند، این شکاف بین سالم و بیمار است که رخنه ناپذیر است.
- وقتی بچه هستی، مدام از تو میپرسند: «حالا فرض کنیم همه مردم خودشون رو انداختن توی چاه. تو هم باید این کار رو بکنی؟».
وقتی بزرگ میشی ماجرا فرق میکنه. آدمها بهت میگن: آهای. همه داران میپرن تو چاه. تو چرا نمیپری؟» - بابا پرسید: «میخوای یه چیزی راجع به عشق بخونی؟»
«نه، میخوام تجربهش کنم.»
بخشهایی از کتاب
چیزی که نمیفهمیدم این بود که مردم تفکر نمیکنن، تکرار میکنن. تحلیل نمیکنن، نشخوار میکنن. هضم نمیکنن، کپی میکنن. اونوقتها یه ذره میفهمیدم که برخلاف حرف بقیه، انتخاب بین امکاناتِ در دسترس فرق داره با اینکه خودت برای خودت تفکر کنی. تنها راه درست فکر کردن برای خودت اینه که امکانات جدید خلق کنی، امکانهایی که وجود خارجی ندارن.
ناگهان به این نتیجه رسیدم که آدمهای رمانتیک قد خر شعور ندارند. هیچ چیز جالب و خوبی در عشق یکطرفه وجود ندارد. به نظرم کثافت است، کثافت مطلق. عشق به کسی که پاسخ احساساتت را نمیدهد ممکن است در کتابها هیجانانگیز باشد، ولی در واقعیت بهشکل غیرقابل تحملی خستهکننده است.
بخشهایی از کتاب
مشکل من این است که نمیتوانم خودم را در یک جمله خلاصه کنم. تمام چیزی که میدانم این است که چه کسی نیستم. همچنین متوجه شدهام که بین بیشتر مردم توافقی ضمنی وجود دارد تا خود را با محیط پیرامونشان هماهنگ کنند. من همیشه این نیاز را حس کردهام که علیه محیطم طغیان کنم. برای همین است که وقتی سینما میروم و پرده تاریک میشود، با تمام وجود دلم میخواهد یک کتاب باز کنم و بخوانم. خوشبختانه همیشه یک چراغ قوهٔ جیبی همراهم هست.
همه دوست دارند موقع ساخته شدن تاریخ روی صندلی ردیف اول نشسته باشند. اگر پای بلیتی به مقصد دالاس سال ۱۹۶۳ در کار باشد، چه کسی حاضر است فرصت تماشای منفجر شدن پسِ کله ی کندی را از دست بدهد؟ یا خراب شدن دیوار برلین را؟ آدم هایی که آن جا حاضر بوده اند جوری حرف می زنند انگار مغز جی.اف.کی پاشیده روی پیراهن شان یا خودشان شخصا این قدر سقلمه زده اند که دیوار برلین فروریخته. کسی نمی خواهد چیزی را از دست بدهد، مثل این که همزمان با زمین لرزهای جزئی عطسه ات بگیرد و بعد تعجب کنی از این که چرا همه دارند داد و فریاد می کنند.
قسمتی از متن کتاب
گوش کن جسپر، آدمها شبیه زانویی میمونن که یه چکش کوچولوی لاستیکی به شون میخوره. نیچه یه چکش بود. شوپنهاور یه چکش بود. داروین یه چکش بود. من نمیخوام چکش باشم چون نمیدونم زانو چه واکنشی نشون میده. دونستنش هم ملال آورده. این رو میدونم چون میدونم که مردم اعتقاد دارن. مردم به اعتقاداتشون افتخار میکنن. این غرور لوشون میده. این غرور، غرور مالکیته. من شهود داشتم و متوجه شدم تمام کشف و شهودها چیزی جز سروصدا نیستن. من تصویر دیدم، صدا شنیدم، بو حس کردم ولی نادیده شون گرفتم همونطور که از این به بعد هم نادیده شون میگیرم. من این راز و رمز ها رو نادیده میگیرم چون دیدمشون. من بیشتر از خیلی از آدمهای پرمدعای عرفانی دیدم ولی اونا باوردارن و من نه. او نوقت چرا من باور ندارم؟ به خاطر این که من میتونم فرایند موجود رو ببینم.
درباره این کتاب چه گفتهاند؟
پیمان خاکسار که به زیبایی هرچه تمام تر کار ترجمه را انجام داده است در مقدمه کتاب آورده است:
جزء از کل کتابی است که هیچ وصفی، حتا حرفهای نویسندهاش، نمیتواند حق مطلب را ادا کند.این مقدمهی کوتاه را هم فقط برای این نوشتم که خواننده با نویسنده آشنایی مختصری پیدا کند. خواندن جزء از کل تجربهای غریب و منحصربهفرد است. در هر صفحهاش جملهای وجود دارد که میتوانید نقلش کنید. کاوشی است ژرف در اعماق روح انسان و ماهیت تمدن. سفر در دنیایی است که نمونهاش را کمتر دیدهاید. رمانی عمیق و پرماجرا و فلسفی که ماهها اسیرتان میکند. بهنظرم تمام تعاریفی که از کتاب شده نابسندهاند. این شما و این جزء از کل.
اسکوایر
جزء از کل از نادر کتابهای حجیمی است که به نهایت ارزش خواندن دارند… داستان در میانهی شورشی در زندان آغاز و در یک هواپیما تمام میشود و حتا یک صحنهی فراموششدنی در این بین وجود ندارد… کمدی سیاه و جذابی که هیچ چارهای جز پا گذاشتن به دنیای یخزدهاش ندارید.
لُسآنجلستایمز
یک داستان غنی پدر و پسری پر از ماجرا و طنز و شخصیتهایی که خواننده را یاد آدمهای چارلز دیکنز و جان ایروینگ میاندازند…
Ain’t It Cool News
یکی از بهترین کتابهایی که در زندگیام خواندهام. شما تمام عمرتان فرصت دارید که رمان اولتان را بنویسید ولی خدای من، «جزء از کل» کاری کرده که بیشتر نویسندهها تا پایان عمرشان هم قادر به انجامش نیستند… اکتشافی بیاندازه اعتیادآور در اعماق روح انسان و شاید یکی از درخشانترین و طنزآمیزترین رمانهای پستمدرنی که من شانس خواندنش را داشتهام. استیو تولتز یک شاهکار نوشته، یک رمان اول فوقالعاده که به ما یادآوری میکند ادبیات تا چه حد میتواند خوب باشد.
شناسنامهٔ کتاب جزء از کل
عنوان: جزء از کل
نویسنده : استیو تولتز
مترجم : پیمان خاکسار
ناشر: چشمه
موضوع: داستان های استرالیایی قرن 21
دستهبندی: داستان جهان
قطع: رقعی
سال انتشار: ۱۳۹۸
تعداد چاپ: ۵۰
عرض: ۱۵.۵
ارتفاع: ۲۲
نوع جلد: سخت
تعداد صفحات: ۶۵۶
قیمت: ۸۰۰,۰۰۰ ریال
منبع مدیریت استراتژیک بدن