سرنوشت وزن را به باور بسپارید
سرنوشت وزن را به باور بسپارید
سرنوشت وزن را به باور بسپارید _ کمبود اعتمادبهنفس یکی از علل چاق ماندن شناخته شدهاست؛ عده زیادی از کارشناسان کاهش وزن در کلاسها یا کتابهای انگیزشی مدام توصیه به بیان عبارات و تکرار جملات تاکیدی مانند «من عالی هستم، زندگی من فوقالعاده است و من در حال کاهش وزن هستم…» میکنند. حال سوال ما این است که چرا بیان این جملات برای برخیها کارساز و برای برخی دیگر بیفایده است؟ جملات و استادانی که توصیه به تکرار آنها میکنند، کارشان درست نیست یا طرز بیان و انجام تکالیف از جانب فرد به درستی انجام نمیشود؟ یا اساس قدرت تلقین راهی برای کاهش وزن محسوب نمیشود؟ در ادامه علی آزاد، کارشناس مدیریت استراتژیک بدن، محقق و مولف، درباره اساس رابطه کاهش وزن با ذهن و اینکه سرنوشت وزن را به باور بسپارید، نکات جالبی بیان میکند.
گفت و گو با علی آزاد کارشناس مدیریت استراتژیک بدن
: راز کنترل وزن چیست؟
موفقیت «راز» ندارد؛ «راه» دارد که قابلیادگیری است. هر فردی در زندگیاش دستاوردهایی دارد؛ برای فردی ثروت و برای دیگری تحصیلات و شغل مناسب مدال افتخار زندگیاش است، به همین منوال یکی چاق و دیگری لاغر اندام است، همه این دستاوردها نتیجه ذهن و گفت وگویی است که آگاهانه یا ناآگاهانه مدام در حال تکرار آنها هستیم، مثلا در مورد چاقی تکرار جملاتی مانند «چقدر بد شانسم، مردم هرچیزی میخواهند، میخورند، سایزشان تغییری نمیکند، من آب میخورم، چاق میشوم» تاثیر زیادی در رویکرد بدن دارند. ذهن مانند مزرعه حاصلخیزی است که افکار ما بذرهای آن هستند. برای یافتن راه کنترل وزن باید دقت بیشتری روی شیوه زندگی و افکار داشته باشیم. ما برای کاشت مزرعه ذهن 3 انتخاب داریم:
1. کاری با مزرعه نداشته باشیم و اجازه دهیم، هرکس هر چه خواست بکارد؛ یعنی خودمان را در جریان شنیدن افکار و حرفهای دیگران قرار دهیم که قطعا تاثیرگذارند.
2. خودمان بذر یاس و ناامیدی بکاریم.
3. دست به کار شویم و بذر شادی، موفقیت و ثروتمندی بکاریم.
: یعنی با استفاده از جملات میتوانیم به کاهش وزن برسیم؟
میتوانیم به شرط اینکه از راه و روش درست وارد شویم. ما میخواهیم درباره راه و روش بیان جملات بگوییم. اینکه شما مدام بگویید من لاغرم اما به آن ایمان و باور نداشته باشید، هیچ اتفاقی در روند کاهش وزن نمیافتد. ما نیاز به دو فاز، یکی باور و دوم چگونگی پذیرش مغز داریم.
: یعنی چه مدت باید روی ذهن کار کنیم تا بتوانیم تاثیر آن را ببینیم؟
به طور حتم نمیتوان توقع داشت در مدت کوتاهی به اهداف خود برسید، باز با کمک مثال بذر میگویم که برای رشد بذر دستکم 3 ماه وقت لازم است. در بحث عادتسازی قانونی وجود دارد؛ هر تغییری مضربی از عدد 3 است. یعنی 3، بعد 7، بعد 21، بعد 39 روز وقت لازم است تا عادتها وارد فاز قویتری شوند. تغییر حداقل 21 روز زمان نیاز دارد تا در وجود ما به صورت عادت نهادینه شود و بعد از آن ناخودآگاه کار را پیش ببرد. در کاشت بذر هم ابتدای کار کاشت دانه نیاز به نگهداری بیشتری دارد، اما با قدرت گرفتن جوانه نیاز به مراقبت کاهش مییابد.
در هر صورت مزرعه ذهن، همان دارایی است که خداوند وکالت شش دانگ آن را به ما سپرده و هیچکس جز ما مسوولش نیست و باید به بهترین نحو در آن کاشت کنیم تا برداشت مناسبی داشتهباشیم اما برای کاشت مزرعه نیاز داریم زوایای ذهن یا مزرعه را به درستی بشناسیم.
: چه اطلاعاتی باید در این زمینه داشته باشیم؟
همانطور که میدانید ذهن از دو بخش ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه تشکیل شده است.ضمیر خودآگاه 10 و ناخودآگاه 90 درصد از ذهن را تشکیل میدهند. زمانی که مطلب جدیدی یاد میگیریم یا فکر میکنیم، ضمیر خودآگاه فعال است، میتواند اطلاعات جدید را بپذیرد یا رد کند، حتی با یادگیری تکنیکهای تمرکز قادر خواهیم بود رهبر خودآگاه شویم و به هرآنچه انتخاب میکنیم فکر کنیم. خودآگاه میتواند احساسات را تحلیل کند اما قدرت کمی روی باورها و اعتقادات دارد. در مقابل ناخودآگاه که 90 درصد ذهن را به خود اختصاص داده، توانایی انتخاب، تحلیل و قضاوت ندارد، اما قدرت اجرایی بالایی دارد.کارهایی را از روی عادت و بدون فکر انجام میدهد، به عنوان مثال ما برای راه رفتن و منقبض کردن عضلات و زوایایی که باید داشته باشند، فکر نمیکنیم در کودکی این مهارت را یاد گرفتهایم و حالا سپردهایم به ناخودآگاه که خودکار انجام میشود.
: با این وجود چگونه باید ناخودآگاه خود را به درستی به کار بگیریم؟
باور نادرست به اندازه باور درست برای شما کارایی دارد. برای مغز مثبت یا منفی بودن جملات مهم نیست و تکرر تاثیرگذارشان میکند. اگر در طول روز مدام جملات منفی بگویید و یکباره بگویید: «من عاشق خودم هستم»، مسلما ابتدا احساس بدی پیدا میکنید. موتورهای جستجو، خودآگاه مغایرت این جمله را با جمله قبلی میفهمند. تصور کنید، جملهای جدید را یک بار ادا میکنید، ضمیر خودآگاه با توجه به جملاتی که در ناخودآگاه دارد، آن را قبول یا رد میکند اما اگر جمله را چند بار تکرار کنید، دیگر خودآگاه قدرت بررسی جملات را ندارد و آن را به دست ناخودآگاه میسپارد. ناخودآگاهی که قدرت تحلیل و قضاوت ندارد، هرآنچه که از فیلتر خودآگاه گذشته میپذیرد و درنهایت به باور میرسد.
: به نظر شما آدمهای چاق ابتدا چاق بوده و بعد باور به آن را به دست آوردهاند یا ماجرا برعکس است؟
«تفکر سیستمی» بیان میکند که اگر A علت B باشد، احتمالا B هم باعث تقویت A میشود. بدن ما نیز دقیقا از تفکر سیستمی برخوردار است؛ یعنی افراد بعد از اینکه باور به چاق بودن را پذیرفتهاند، با بیان این جمله که «من چاق هستم و به سختی وزن کم میکنم»، باور را تقویت میکنند. این باور گاهی طوری تقویت میشود که رژیم، دارو و حتی عمل جراحی برای کاهش وزن جز در موارد موقت تاثیری نمیگذارند. باور و جملاتی که در ناخودآگاه ما وجود دارند، مدام در حال تاثیر بر زندگی و افکار ما هستند و طوری آن را تحت تاثیر قرار میدهند که به ندرت خلاف آن را ثابت میکنند.
: این باورها چگونه شکل میگیرند؟
باورها همان جملاتی هستند که از دهان ما خارج میشوند، پس مهم است که مدام جملات را زیر نظر داشته باشیم. حدیثی از امام علی(ع) که میفرمایند: «حتی به شوخی هم دروغ نگویید»، تاکید بر این مصداق است که ذهن دروغ را باور میکند. حالا باید بدانیم که تلقینها چه قدرتی دارند؟
: این موضوع که تلقین واقعا در زندگی تاثیر دارد، چقدر علمی است؟
باید بدانید تلقینها به خودیخود قدرتی ندارند، مگر اینکه با باور همراه باشند. فیلمی در فضای اجتماعی منتشر شد که میتوانید به راحتی با جستجو به آن دست یابید. در این فیلم اعدام یک متهم نمایش داده شده که با کسب اجازه از خانواده فرد و دادگاه آزمایش علمی انجام گرفته است. برای این کار زندانی را به اتاق اعدام بردند و به او به گفتند با خالی کردن خون از بدن، مرگ خاموشی را تجربه خواهدکرد، شیلنگی به او نصب و به طور غیر واقعی وانمود کردند که در حال کشیدن خون از بدن هستند، در حالیکه صدای چکچک خون را با آب شبیهسازی کردند. درنهایت زندانی به طور واقعی مرد.
این قدرت تلقین است که دنیا دوباره به این سو حرکت میکند. قدرت تلقین زمانی کشف شد که دکتر امیل کوئه، داروساز مشهور فرانسوی، با بیماری که با شکایت از بیتاثیر بودن داروهایش نزد او آمد، روبرو شد. امیل کوئه تنها بسته داروها را تعویض کرد و به عنوان دارویی بسیار عالی و جدید به بیمار داد. بعد از مدتی بیمار بازگشت و از موثر بودن داروها تعریف و از دکتر تشکر کرد. در ادامه دکتر کوئه قدرت تلقین را روی فرزند خود بررسی کرد. او صاحب فرزندی بود که هر صبح دیر از خواب بیدار و مدام سرزنش میشد، او متوجه شد فرزندش طی روز تحت تاثیر سرزنش صبحگاهی است، طوریکه گویا هیپنوتیزم شده باشد. دکتر طی تحقیقاتی متوجه شد انسانها در ساعاتی از روز قادرند خود را هیپنوتیزم کنند. او نام این تکنیک را «تلقین» گذاشت و از آن برای خوددرمانی استفاده کرد.
دکتر کوئه قوانینی را برای تلقین تعریف کرد:1. قانون توجه و تمرکز2. قانون اثر متضاد 3. قانون اثر احساس عاطفی
: این قانونها برای چه وضع شده بودند؟
قانون توجه و تمرکز میگوید زمانی که مغز مدت زیادی روی موضوعی متمرکز شود، به تدریج جنبه واقعی پیدا میکند، عادت و باور میشود. قانون دوم میگوید، اگر در خیال خود ببینید که قادر به انجام کاری نیستید، با تلاش بیشتر موفقیت کمتری به دست میآورید. (افکار منفی + تلاش بیشتر=موفقیت کمتر)قانون سوم نیز بیان میکند، تلقین باید از روی اشتیاق با احساسات عاطفی درونی همراه با تصاویر ذهنی همراه باشد. اگر هدفتان لاغری است باید همراه با احساس و تصویز ذهنی باشد. بررسی کنید عبارات تاکیدی شما طی روز چگونه بیان میشوند؟ آیا هنگام انجام کار روزانه است؟ از این به بعد باید با تمرکز با تمام احساس و همراه با تصویر ذهنی به خود بگویید: «من عاشق خودم و بدنم هستم». اصولی که دکتر کوئه بیان میکند، برگرفته از قوانین هیپنوتیزمدرمانی است.
: چگونه میتوان تلقین را باور کرد؟
برای بیان آن باید به قدری با اعتمادبهنفس و محکم بیان کنید که نتیجه آن را روی فیزیک بدن خودتان ببینید. آثار فیزیکی به واسطه تلقین در اثر باور اتفاق میافتند؛ یعنی احساس شادی، همراه با ذوق که به طور ناخودآگاه روی صدای شما هم تاثیر بگذارد، مو به تنتان سیخ شود یا اشکتان جاری شود. میخواهم یک جمله طلایی برای افرادی که نمیتوانند قدرت تلقین را باور کنند، بگویم: «برد ازآن قدرتمندان نیست، بلکه ازآن کسانیاست که برد را باور دارند». مشکلی افرادی که که نمیتوانند قدرت تلقین را درک کنند این است که نپذیرفتهاند که «ما هرآنچه را میبینیم که به آن باور داریم.»
: پس باید طبق قوانین گفته شده هرآنچه را میخواهیم تلقین کنیم؟
منظوراز هر آنچه، چه میزان است؛ تلقینها باید کوتاه باشند، گاهی افراد پاراگراف میگویند، این تلقینها برای مغز سردرگمی ایجاد میکند. برای مثال خود امیلکوئه میگفت: «من هر روز بهتر و بهتر میشوم». این جمله کلیدی بود و احساس خوب را به بیشتر آدمها میداد. البته تلقینی اثرگذار است که به سبک فردی باشد، ممکن است در فردی تلقین هیجانی اثرگذار باشد، اما ممکن است در فردی دیگر که دوست ندارد هیجانات را تجربه کند، تلقین با آرامش موثر باشد. بنابراین در برخی دورهها که مدرس مدام فریاد میزند: «ما خیلی باحالیم، ما خیلی خوبیم»، حال برخی افراد را نهتنها خوب، بلکه بد هم میکند.
سرنوشت وزن را به باور بسپارید
نیلوفر جامه بزرگی
منبع: هفته نامه سلامت