معرفی کتاب

کتاب وضعیت آخر

کتاب وضعیت آخر

کتاب وضعیت آخر (I’m OK, You’re OK) اثر تامس ای هریس یک پژوهش روانکاوانه است که با نثر ساده و بدون پیچیدگی‌های زبانی، به کاوش در روان و روحیات افراد می‌پردازند. باید بگوییم تقریبا همه‌ی کسانی که یک بار این کتاب را خوانده‌اند، به تأثیر آن بر زندگی‌شان اقرار کرده‌اند. حالا بیایید بیشتر بدانیم که چرا کتاب وضعیت آخر در طول این ۵۰ سال جای خود را در بازار حفظ کرده و توانسته است خوانندگان زیادی را به خودش جلب کند.

خلاصه‌‌ی کتاب وضعیت آخر

یک روان‌شناس کارکُشته و کاردرست، عزم خود را جزم کرده تا در کتابی با عنوان «وضعیت آخر» با زبانی ساده و صریح، درون ما و رابطه‌ی ذهن‌مان را با کاری که انجام می‌دهیم، به خودمان بشناساند. چطور؟

اگر قبلا بنابر اساطیر، روان آدم‌ها به خوب و بد تقسیم می‌شد، حالا آقای هریس تقسیم‌بندی سه‌گانه‌ای را برای‌مان آشکار می‌کند. او توضیح می‌دهد که روان افراد از سه بخش «کودک»، «والد» و «بالغ» تشکیل ‌شده است. ما این اختیار و آزادی را داریم که از بین این سه حالت، یکی را انتخاب کنیم.

خلاصه بگوییم، این کتاب مسئولیت‌مان را به ما یادآوری می‌کند و به ما می‌آموزد که چه رفتاری با اطرافیان‌مان داشته باشیم. هرچند نباید از این اصل غافل شد که رفتار ما ریشه‌ در کودکی‌مان دارد، اما این قوه‌ی تفکر است که به ما عملکرد درست درمورد مسائل و بروز رفتارهای منطقی را نشان می‌دهد.

سه اصل کتاب وضعیت آخر

برای روشن‌تر شدن موضوع بیایید کمی درمورد سه فاکتور «والد»، «بالغ» و «کودک» حرف بزنیم؛ «والد» یعنی رفتارهایی که در طول زندگی ازطریق خانواده و اطرافیان به ما یاد داده شده و ملکه‌ی ذهن‌مان می‌شود. «بالغ» مفهومی است که با تفکر به‌دست می‌آوریم و «کودک» هم احساسات و واکنش‌های بیرونی است. اما در میان این سه، «بالغ» وجه سنجیده و عقلانی است که باید «کودک» و «والد» را تحت کنترل بگیرد.

این کتاب عامل رفتارهای درونی ما را به ما می‌شناساند تا راحت‌تر زمام احساسات و نیروی سرزنش‌گر خودمان را در دست بگیریم. بنابراین ما در هر وضعیتی با یکی از این سه حالت وارد رابطه می‌شویم که بر رابطه‌ی فرد متقابل نیز اثر می‌گذاریم. در این کتاب، همچنین رابطه‌‌ی «دین و تجربه‌‌ی دینی» با «ارزش‌ها» و «مدل تحلیل رفتار متقابل» بررسی می‌شود تا از منظر وسیع‌تری به درون خود بنگریم.


تحلیل رفتار متقابل در کتاب وضعیت آخر

آشنا شدن با تحلیل رفتار متقابل بی‌بروبرگرد یکی از نقطه‌های عطف زندگی من بوده. یکم عجیبه اما انگار کتاب‌ها دقیقا سر وقتش به دست آدم می‌رسند! تو اون دوره‌ای که تحلیل رفتار متقابل یا (Transactional Analysis (T.A رو شناختم هم چند وقتی بود که تصمیم گرفته بودم یه سری تغییرات اساسی تو خودم ایجاد کنم. بعد به یه جایی رسیدم که حس کردم گره‌های درونم زیادی به هم پیچیده و از هر وری می‌گیرم که بازشون کنم به صد تا گره‌ی دیگه می‌رسم که هر کدوم ریشه تو چندین سال قبل داره.

اونجا بود که یه آدمی به کمکم اومد و با معرفی چند تا کتاب خوب من رو وارد یه مسیر جدید کرد. راستش فکرشم نمی‌کردم یه سری از اون گره‌ها یه روز واقعن باز بشن اما با خوندن کتاب «وضعیت آخر» و بعدم چند تا کتاب دیگه و کلی سعی و تلاش برای آگاه شدن و تغییر، می‎تونم بگم ۸۰% درگیری‌های ذهنیم با خودم حل شدن و زندگیم وارد یه مرحله‌ی جدید شد.

در این که هر کی هستید و هر جا هستید باید این کتاب رو بخونید شکی نیست و من فقط می‌خوام تو این مطلب یکم از دید خودم درباره‌‌ی «وضعیت آخر» نوشته‌ی تامس هریس و کلا T.A براتون بگم.

والد و بالغ و کودک

اگه بخوام خیلی خودمونی اساس تحلیل رفتار متقابل رو براتون توضیح بدم این طوری میشه:

شما با خوندن این کتاب متوجه می‌شید که یه نفر نیستید و در واقع سه نفرید!

این یعنی هر کدوم از ما سه تا جنبه درون خودمون داریم به اسم «والد» و «بالغ» و «کودک» که این والد و کودک هیچ ربطی به والد و کودک در دنیای واقعی ندارن و در درون ما هستن.

حالا اگه بخوام یکم علمی‌تر حرف بزنم این طوری میشه که والد ما تحت تاثیر تمام چیزهایی که از والدین، جایگزین‌های والدین، معلم‌ها و پدربزرگ و مادربزرگ و فک و فامیل و همسایه می‌شنویم و می‌بینیم شکل می‌گیره. پیغام‌های والدی معمولن تو این مایه‌ها هستن:

• غذات رو باید این طوری بخوری.
• هیچ‌وقت نباید تا دیروقت بیرون از خونه بمونی.
• اگه دعوت آدم‌ها رو قبول کنی مزاحمشون میشی.
• اگه از بلندی بپری پات می‌شکنه.
• حواست باشه وقتی می‌شینی پات رو بندازی رو پات.
• یه بچه‌ی خوب هیچ وقت نق نمی‌زنه.

اینا چیزاییه که ما تو بچگی از بزرگترها می‌شنویم و بدون این که بفهمیم همه رو در قالب والد درونمون ضبط می‌کنیم. خلاصه والد درون ما تحت تاثیر اتفاقات و عوامل بیرونی در زمان اوایل کودکی ما شکل می‌گیره.

کودک درونمون چطوری شکل گرفته؟

احساسات و واکنش‌های درونی ما در مقابل اتفاقات بیرونی در زمان بچگی کودک ما رو شکل میده. مثلن وقتایی که آدم یهو خیلی ناراحت یا عصبانی میشه معلومه که کودک کنترل رو در دست گرفته. این یعنی چی؟ یعنی تو در اون لحظه یه آدم بزرگ نیستی و داری همون طوری به قضایا واکنش نشون می‌دادی که وقتی ۵ سالت بود این کار رو می‌کردی.

بالغ ما در واقع اون مغز متفکر مائه که داده‌های زمان حال رو جمع می‌کنه و ازشون یه نتیجه‌ی منطقی می‌گیره. درستش اینه که کودک و والد تحت کنترل بالغ باشن اما تو بیشتر آدمایی که روی خودشون و درونشون کار نکردن بالغ انقدرام کنترل اوضاع دستش نیست و جلوی کودک و والد کم میاره!

وقتی دو تا آدم با هم ارتباط برقرار می‌کنن هر کدوم با یکی از این سه حالت وارد اون ارتباط میشن. نکته‌ی این رفتار متقابل اینه که حالتی که یکی از دو طرف باهاش وارد ارتباط میشه (کودک/والد/بالغ) می‌تونه حالت طرف مقابل رو هم تحت تاثیر قرار بده. مثلن اگه تو با والدت و یه لحن سرزنشگر با یکی صحبت کنی به احتمال زیاد اون با کودکش وارد این ارتباط میشه که می‌تونه کودک ناسازگار و پرخاشگر باشه و یا کودک مظلوم و مطیعی که در مقابل لحن تو سریع عقب‌نشینی می‌کنه.

جالبه که حالت‌های والدی و کودکی رو غیر از کلمات و لحن صحبت از زبان بدن هم میشه تشخیص داد. مثلن آدمی که انگشت اشاره‌ش رو با یه حالت تهدیدآمیز به سمت تو نشونه رفته معلومه که با والدش وارد میدون شده. از اون طرف وقتی یه آدم بزرگسال از یه چیزی ناراحت شده و ناراحتیش رو با آویزون کردن لب و لوچه‌ش و شونه بالا انداختن نشون میده معلومه که کودکش کنترل اوضاع رو به دست گرفته.

تو سه نفری!

برای من یکی از هیجان‌انگیزترین قسمت های تحلیل رفتار متقابل همون لحظه‌ای بود که فهمیدم اون صداهای اذیت‌کننده و سرزنش‌گر تو سرم «من» نیستم! یا حداقل تمام «من» نیست. من سال‌ها والد درون خیلی خیلی سخت‌گیری داشتم و همیشه سرم پُر بود از صداهایی که می‌گفت نکن! ندو! نرو! نپر! نگو! و بعد فهمیدم اینا من نیستم و صرفا صدای والد درونمه و حرفایی که می‌زنه لزوما درست و منطقی نیستند.

اصولا تنها جنبه‌ای که می‌تونه اطلاعات رو درست و منطقی ارزیابی بکنه بالغه، اما یه وقتایی انقدر والد یا کودک قوی میشند که بالغ و منطق بالغ رو هم آلوده می‌کنند. که بهش میگن آلودگی بالغ به والد/کودک. یعنی چی؟ یعنی یه سری اطلاعات تو ذهن تو هست که فکر می‌کنی بالغت از روی حقایق موجود نتیجه گرفته.

مثلا این که اگه چیزی که می‌دونی رو با بقیه به اشتراک بذاری اونا ازش استفاده می‌کنند و از تو جلو می‌زنند. ممکنه یه آدمی این طوری فکر کنه و خیلی منطقی برای خودش چهار تا مثال هم بیاره و نتیجه بگیره که این گزاره همیشه درسته. در حالی که وقتی تحلیل رفتار متقابل می‌خونی می‌بینی که این احتمالا یه پیغام والدی ساده‌س که خانواده‌ت به تو دادن و در تو مونده و هیچ‌وقت خودت با بالغت درستی و غلطیش رو بررسی نکردی.

بیشترین تاثیر T.A روی زندگی من

تحلیل رفتار متقابل برای من کلا در یه دنیای جدید رو باز کرد و به نظرم کم پیش میاد که یه چیزی این طور شدید دنیای آدم رو تکون بده! از وقتی خوندمش و فهمیدم چقدر نسبت به درونم و تصمیماتم و رفتارهام ناآگاهم، شروع کردم به تمرین کردن. کاری که می‌کردم این بود که سعی می‌کردم صداهای توی سرم رو تفکیک کنم و مچ والد سرزنشگرم رو بگیرم و بهش بگم ساکت باشه. والد حمایتگرم که دیگه هیچی! از آخرین باری که کنترل رو دستش گرفته بود سال‌ها می‌گذشت.

از اون طرف هم باید کودکم رو که برای جنگیدن با این والد سرزنشگر حسابی پرخاشگر شده بودم آروم می‌کردم و به جاش یکم کودک سالم و طبیعیم رو می‌آوردم رو تا بتونم با خیال راحت بخندم و بچرخم و خلق کنم. بعد هم باید همه‌ی تفکرات پایه‌ایم رو از نو بررسی می‌کردم تا ببینم کجاها بالغم به والد آلوده شده و از نو برای خودم قانون و چهارچوب می‌نوشتم. راه طولانی و سختی بود اما انقدر تاثیراتش مشهود و سریع بود که هر روز بیشتر انگیزه می‌گرفتم و جلو می‌رفتم.

نکته:

همون طوری که قبلا تو معرفی کتاب نیمه‌ی تاریک وجود هم گفتم آگاه شدن به ضعف‌ها و نقص‌های درونی خیلی درد داره و واقعا باید کمر برای تغییر بسته باشی، که جرات کنی درِ یه سری مسائل رو باز کنی و بی‌طرفانه، و از بیرون به خودت و چیزی که واقعا هستی نگاه کنی.

خیلی عجیب بود که فهمیدم همه چی داره تو درون من اتفاق می‌افته و هیچ چیزی اون بیرون نیست که مسئول اتفاقات زندگی من باشه. از خانواده‌م عصبانی بودم چون فکر می‌کردم تقصیر اوناس که من اون طوری که می‌خوام زندگی نمی‌کنم.
اما با خوندن کتاب فهمیدم این والد درونمه که من رو اسیر کرده نه هیچ آدمی اون بیرون. اون کسی که جلوی هر کاری که می‌خواستم بکنم یه نه می‌ذاشت، والد درون خودم بود. همون جا فهمیدم که مسئول همه چیز تو زندگیم خودمم و باید آگاهانه این مسئولیت رو قبول کنم.

تحلیل رفتار متقابل باعث شد خودم رو بهتر ببینم و علت گره‌های درونیم رو بشناسم. خوندن این مطالب و کار کردن رو خودم، من رو به جایی رسوند که امروز می‌تونم به جرات بگم تغییر ممکنه. چند ماه بعد از این اتفاقات من یه طوری زیرو رو شده بودم که همه‌ی آدم‌های اطرافم هم به وضوح می‌دیدند و بهم می‌گفتند.

نتیجه مطالعه کتاب وضعیت آخر

دیگه بیشتر از این نمی‌گم تا خودتون کتاب رو بخونید و باهاش سروکله بزنید! اگه «وضعیت آخر» رو خوندید و دوست داشتید بیشتر و مفصل‌تر درباره‌ی T.A بخونید، هم برید دنبال کتاب «تحلیل رفتار متقابل» نوشته‌ی یان استوارت و ون جونز. من چند سال قبل از این که وضعیت آخر به دستم برسه از تعریف‌هایی که شنیده بودم رفتم سراغش و راستش خیلی جذبم نکرد و رفت ته کمد کتاب‌هام.

بعدا که وضعیت آخر رو خوندم تازه فهمیدم این یکی چی میگه! حتما یه سر بهش بزنید چون توش مفصل درباره‌ی پیش‌نویس‌های زندگی حرف می‌زنه. پیش‌نویس‌ها تصمیماتی هستن که ما تو بچگی و بر اساس شرایط اونموقع برای زندگیمون گرفتیم و الان هم‌چنان بدون این که بدونیم داریم طبق اون‌ها زندگی می‌کنیم… نوشته پری از وبسایت سبکتر


آیا این کتاب برای شماست؟

به سن یا جنس‌تان توجه نکنید؛ این کتاب هیچ محدودیتی برای خوانندگانش قائل نمی‌شود. حتی اگر از خواندن متن‌های روان‌شناسی فراری هستید، خواندن ترجمه‌ی خوب از این کتاب که خودش هم در حالت عادی زبان سرراستی دارد، حسابی سرحال‌تان می‌آورد. اگر می‌خواهید پدر، مادر، دوست، همکار و در کل فرد آگاهی باشید که بعدا از نحوه‌ی برخوردتان با یک موضوع یا فرد پشیمان نشوید، بهتر است کتاب وضعیت آخر را برای خودشناسی بیشتر هم که شده، بخوانید.

بخشی از کتاب وضعیت آخر

بهترین راه کمک به بچه‌ها، کمک به پدران و مادران است. اگر پدرومادری بعضی کارهایی را که بچه‌شان می‌کنند، دوست ندارند، تنها بچه نیست که باید تغییر کند، اگر تامی بچه‌ی ناراحتی است، فایده ندارد که او را بردارند و از پیش این متخصص به نزد آن متخصص ببرند؛ مگر اینکه برای ناراحتی تامی در خانه هم کاری بکنند.

ازلحاظ اخلاقی، احساس‌ها نه خوب هستند و نه بد. رویدادها و حقایق وجودی ما هستند. کاری که ما با آنها می‌کنیم ممکن است خوب یا بد باشد؛ اما احساس‌ها را نمی‌توان با میزان‌ها و معیارهای اخلاقی قضاوت کرد. احساس‌ها ناخواسته برای ما اتفاق می‌افتند. یک روز ممکن است تصمیم بگیریم که دیگر هرگز عصبانی نشویم. بعد ناگهان ممکن است تصمیم بگیریم که همه را دوست داشته باشیم و دیگر هرگز از کسی متنفر نشویم، ولی بی‌آنکه خودمان خواسته باشیم، خشمگین می‌شویم. چیزی برای‌مان اتفاق افتاده. حتی ممکن است اصلا ندانیم که چه‌چیز باعث این خشم شده، اما احساس واقعی است.

در حاشیه کتاب وضعیت آخر

موضوع اصلی کتاب وضعیت آخر روانکاوانه است و براساس نظریه‌ی علمی از دکتر اریک برن، به‌نام نظریه‌ی «تحلیل رفتار متقابل» تألیف شده. در ضمن این کتاب را با کتاب‌های سبک انگیزشی اشتباه نگیرید. آقای تامس آنتونی هریس، روان‌شناس برجسته‌ی آمریکایی، ۳۰ سال از عمر خود را روی مطالعه و تحقیق در این حوزه صرف کرده و نتیجه‌ی پژوهش‌ها و مطالعات خود را در قالب چند کتاب گردآوردی کرده است.

 

شما می‌توانید همین حالا کتاب وضعیت آخر را از وبسایت شهر کتاب تهیه کنید

 


شناسنامه‌ی کتاب

عنوان اصلی کتاب: I’m OK, You’re OK

عنوان کتاب به فارسی: وضعیت آخر

نویسنده‌ی کتاب: تامس ای هریس

مترجم : اسماعیل فصیح

ناشر: فرهنگ نشرنو

سال انتشار: ۱۹۶۹

دسته‌بندی: روانشناسی

موضوع: روان کاوی

سال انتشار: ۱۳۹۶

تعداد چاپ: ۳۴

قطع: رقعی

نوع جلد: نرم

تعداد صفحات: ۳۴۲

قیمت: ۳۵۰,۰۰۰ ریال

منبع مدیریت استراتژیک بدن

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا