کتاب زمستان بلا تکلیف ما
کتاب زمستان بلا تکلیف ما
کتاب زمستان بلا تکلیف ما عنوان آخرین مجموعه شعر محمدعلی سپانلو ست که از سوی نشر چشمه منتشر شده است. شاعر در این مجموعه نیز مانند ” پاییز در بزرگراه ” عنوان زمستان بلا تکلیف ما را از لابهلای شعرهایش در شعری با عنوان «عبور از زمستان» انتخاب کرده است.
سپانلو به شاعر تهران معروف است. او در شعرهایش تهران را همچون مادری مهربان توصیف میکند که به همه شهروندانش امکان زندگی کردن داده است.
درباره نویسنده کتاب زمستان بلا تکلیف ما:
محمدعلی سپانلو را بهعنوان شاعر کوچهها، خیابانها و محلههای تهران میشناسیم. شاعری که این شهر در سرودههایش بهطور مستقیم و غیرمستقیم حضوری مداوم داشته تا اینکه به یکی از مشخصههای کارش بدل شده است و این خود شاخصهای ست منحصربهفرد که میتواند از جمله عوامل ماندگاری شعر یک شاعر محسوب شود.
هرچند تهران بیریخت و بدقواره این سالها نسبتی با جنبههای رؤیایی تهران قدیم ندارد، و حتی یادگارهای تاریخی آن و جلوههای چشم نوازش توسط ساختمانهای بلند، مجتمعهای تجاری و مسکونی بلعیدهشده، اما او همچنان این شهر را دوست دارد. چون تهران برای او تنها یک شهر نیست، مادری مهربان است که کوچه و خیابانهایش همچون آغوشی گرم ساکنان آن را در برگرفته است.
شاعران همنسل محمدعلی سپانلو که کار خود را از دهه پر شر و شور چهل آغاز کرده اند، این روزها ایام پیری را تجربه می کنند.واقعیتی گریز ناپذیر که برخاسته از ذات غیرقابل تغییر حیات آدمی ست؛ هر چند که بسیاری از اینان به مدد قدرت شعرشان هنوز جوان مانده اند.
حکایت کتاب زمستان بلا تکلیف ما:
پیری که میرسد، سروکله بیماری نیز پیدا میشود. گرد پیری که موها را سپید می کند، شاعر، کارمند، کارگر و سیاست مدار نمی شناسد؛ در چنین شرایطی همه با هم برابر می شوند؛ اگر چه آن بخش انسانی ماجرا که به بهره بردن از امکانات درمانی مربوط است، مثل همه چیزها که انسان ها در آن دخالت دارند، برابری بردار نیست!
بهمن فرمان آرا، به همان شیوه طنازانه خاص خود، در یکی از فیلم هایش، اشاره ظریف و جالبی از زبان یکی از شخصیتها، به پیری و مرگ دارد:
در زمان پیری اگر صبح از خواب برخاستی و جایی از بدنت درد نمیکرد، شک نکن که مردهای! (نقل به مضمون)
سپانلو نیز در این ایام، همانند بسیاری دیگر از شاعران هم نسل خود، گذرش به بیمارستان افتاده و خوشبختانه او بیمارستان و درگیری با بیماری را دست خالی ترک نکرده است. از یک سو با بیماری جنگیده، و از دیگر سو، کوشیده از این تهدید، فرصتی بسازد، برای انجام تجربههایی تازه در خلق ادبی؛ همان گونه که از هنرمندان برجسته ای چون او انتظار می رود.
درباره کتاب زمستان بلا تکلیف ما:
ایام بیماری برای محمدعلی سپانلو فرصتی شد تا اشعاری در این حال و هوا بسراید. اشعاری که به همین دلیل، به لحاظ محتوایی با آثار قبلی او تفاوتهایی اساسی دارند.
سپانلو در این کتاب ایام پیری را تمثیلی از حکایت روزهای زمستانی و بلاتکلیفی خوانده است. در پارههای از اشعار این کتاب، حسرت ایام رفته به شکلی نوستالژیک و محسوس موج میزند. اشعاری که حکایت از نداشته های امروز و رفتهی دیروز را دارند:
دیگر بالکن نیست و زن ِ گمشده
نمیدانم آنسوی چند سالگیست!
اما ایکاش لنگ نکند
ایکاش بیدرنگ بیاید و بگذرد
اسب تاریک زمستان
در شعرهای زمستان بلا تکلیف ما، معشوق طلایی همان پاییز است و برف گرم و خاکستر بر بستر شاعر میریزد. در واقع، سپانلو با مهارتی سنجیده به توصیف روحیاتش در چند سال اخیر پرداخته و بقول خودش در صدد است تا بوسه سرخ را برگرداند. او در شعر «عبور از زمستان» مینویسد:
امشب اگر ببارد خاک روی میز و حافظه و قلم
و بوسه سرخ را برگرداند از لبی که حضور ندارد
دیگر بالکن نیست، و زن گم شده
نمیدانم آن سوی چند سالی است!
سپانلو شاعری که رنگبازی پاییز را در این مجموعه به تصویر میکشد و صریح میگوید که معشوق طلایی او پاییز است:
گل کرده در اتاق کناری
معشوقه طلایی، پاییز
و در بخش دوم همین شعر نیز مینویسد:
او عشق میدهد به خیال من
در رختخوابهای فرادست
بیخواب ماندهاند حریفان
تا رمز ارتباط میان دو خوابگاه را بشناسند.
پاییز
سپانلو، پیشترها نیز، در شعرهای دیگرش ثابت کرده که شیفته پاییز و رنگهایش است:
پاییز در بزرگراه با رنگهای نقره عروسی کرد
با پولک طلاییشان نارونها
داماد فصل میسازند از تو
بالا بگیر سرت را
هم سطح شعلهها
تا هیچ کس نتواند
به گیسوانت
چنگ بزند.
و این شعری است که شاعر با شاملو تقدیم کرده است.
سپانلو از نسلی است که، به عهدی که نیما، در شعر بنیان نهاده همچنان پایبند است. تخیل شاعر زمستان بلا تکلیف ما، تخیلی شاعرانه و خاص خودش است. زبان سپانلو زبانی ساده است. گرچه میتوان در سطرهایی از شعرهایش مثلاً واژه «پُرسه» را بخوانیم که به جای سوگواری آمده است.
برای ورود به جهان ذهنی شاعر، باید با نشانهها و تصویرسازیهای او آشنا بود. او مثلاً در شعری از مجموعه «ژالیزیانا» از طلوع خورشید این گونه تعبیری میکند:
و قیچی طلایی در خاوران مهیا میشد
صبحی که میرسید
به تنهایی تو بود.
کتاب زمستان بلا تکلیف ما
زمستان بلا تکلیف ما در واقع ادامه زنده، و حی و حاضر دیگر مجموعههای سپانلوست. شاعر «خانم زمان» در این مجموعه نیز، نگاه شاعرانه خود را دارد، و البته مخاطب او نیز بیش و کم مخاطب فرهیختهای است که شعر سپانلو را میشناسد و با جهان ذهنی او آشناست.
در واقع آشنایی با ذهنیت این شاعر کمک خواهد کرد تا شعر او را بهتر شناخت. و اما شاعر برای این مجموعه نیز عنوانی زیبا برای مجموعه شعرش انتخاب کرده عنوانی از جنس «دیدبانخواب زده»، «پاییز در بزرگراه» و «تبعید در وطن» یا ترجمهای از آلبر کامو با عنوان «در محاصره» که بعدها به «شهربندان» تغییر یافت.
سپانلو شاعر پاییز و پیادهروها، شاعر خیابانها و بیابانهاست. به قول خودش: آن که زاده آبان است آیینه دار عکس بیابان است؟!
از وی تا کنون بیش از 60 عنوان کتاب شعر، ترجمه، و پژوهش به چاپ رسیده است. از میان آثار او میتوان به کتابهای «ساعت امید»، «خانم زمان»، «پیادهروها»، «نبض وطنم را میگیرم»، «قایق سواری در تهران»، «خیابانها، بیابانها»، «منظومه شاعر گمنام»، «تعلق و تماشا»، «بازآفرینی واقعیت»، «در جستوجوی واقعیت» و «هزار و یک شعر» اشاره کرد.
ساختار کتاب زمستان بلا تکلیف ما
مجموعه «زمستان بلاتکلیف ما» شامل ۴۰ قطعه شعر است، اشعاری که عمدتاً در سال ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ سروده شدهاند. شعرهای این مجموعه در دورهای میگذرد که من در رختخواب و بستری بودم و شامل بیش از ۴۰ شعر کوتاه و بلند است. بخشی از شعرهای این مجموعه در قبل از بیماری و بعد از مجموعه شعر «کاشف از یاد رفتهها» سروده شده و بخش عمده آنهم در پاییز و زمستان ۸۹ سروده شده است که من همه این شش ماه را بستری بودم.
رؤیاها و تبها، این شعرها را حرکت میدهند و مشخص نبود این زمستان کی به پایان میرسد. این اشعار، بازگوکننده حالات شخصیام در زمان بیماری است، اما، درعینحال، مانند همه شعرهای دیگرم، وجوه مشترکی هم برای مخاطبان و دیگران دارد. از سویی، هر شعر تمثیلی است که میتواند حکایت شخص و انسان نیز باشد.
باوجود ردیابی خطوط مشترک در بین پارههایی از اشعار این مجموعه، هستند اشعار دیگری که به لحاظ درونمایه و حال و هوا از یکنواختی این مجموعه جلوگیری کردهاند، اشعاری که کیفیتی اجتماعی پیدا میکنند و نشان از آن دارند که شاعر در ایام پیری نیز همچنان دغدغههای اجتماعی گرایانه ای را که درگذشته نیز در اشعارش نمود داشت، از یاد نبردهاست:
بنگر که باران چگونه گور تو را میشوید
آنکه سنگ تو را شکست نیکوکار بود
اکنون قطرهها به چهره زیبای تو میچکند
از پیچ پیچ رخته ها، پر از سلام و یادگاری
و…
لینک تهیه کتاب زمستان بلاتکلیف ما
مشخصات کتاب:
نام کتاب: زمستان بلاتکلیف ما
موضوع اصلی : ادبیات
موضوع فرعی : شعر نو فارسی
زبان کتاب : فارسی
نام نویسنده : محمدعلی سپانلو
نام مترجم : —
نام ناشر : نشرچشمه
سال انتشار : 1393
نوبت چاپ : 1
شابک : 9786002290441
جلد کتاب : شومیز
قطع کتاب : رقعی
تعداد صفحات : 95 صفحه
وزن کتاب : 160 گرم
قیمت کتاب : 55,000ریال
منبع مدیریت استراتژیک بدن