کتاب بامداد خمار

کتاب بامداد خمار
کتاب بامداد خمار به نویسندگی «فتانه حاجسیدجوادی (پروین)»، معروفترین و پرفروشترین کتاب این نویسنده است. این کتاب تا حالا 61 بار تجدید چاپ شده است. بامداد خمار را میشه کتابی عامهپسند با داستانی روان و پرکشش دانست. دلیل محبوبیت و مقبولیت آن را هم باید در همین امر جستوجو کرد. این کتاب محبوب و ماندگار به چند زبان مختلف دنیا ترجمه شده است.
اگر پای صحبتهای مادرها و مادربزرگها نشسته باشید، حتما قصههای عاشقانهی زیبایی از روزگار قدیم شنیدهاید، داستان عشقهایی پر سوز و گداز که گاهی سرانجامی شیرین و گاهی تلخ و گزنده داشتهاند. داستانهایی که به بخشی از فرهنگ عامیانه ما ایرانیهای تبدیل شدهاند. رمان بامداد خمار یکی از همین داستانهاست. داستان عشق نافرجام دختری به نام محبوبه از خانوادهای فرهیخته و ثروتمند به شاگرد نجاری است، روایتی جذاب که تمام سلولهای وجودی شما را با درگیریهای بین عقل و دلِ شخصیت اصلی همراه میکند.
در واقع، نویسنده در این کتاب پرطرفدار و درخشان ادبیات معاصر ایران، روابط اجتماعی مثل عشق، مرگ، نفرت، پیچیدگیهای روابط انسانی و… که همیشه از موضوعات و دغدغههای زندگی ما هستند را مورد نقد و بررسی قرار میدهد. نویسنده در این کتاب از طرح داستان در داستان پیروی کرده و با مهارت خود توانسته پیوستگی اصلی داستان را حفظ کند.
با آنکه بیش از دو دهه از اولین انتشار آن میگذرد، هنوز هم یکی از پرفروشترین رمانهای فارسی است. بامداد خمار نوشتهی فتانه حاج سیدجوادی (پروین) اولین بار سال 1374 منتشر شد و در طول 10 سال بیش از 300 هزار نسخه از آن فروش رفت و نام آن به عنوان یکی از رمانهای عامهپسند موفق در فهرست رمانهای عامهپسند ایرانی ثبت شد. چاپ شصت و یکم کتاب بامداد خمار با حمایت نشر البرز منتشر شده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
خلاصه داستان بامداد خمار؛ روایت عاشقانههای سنتی
نام کتاب بامداد خمار به درونمایهی آن اشاره دارد. خانم حاج سیدجوادی نام کتاب را از بیتی از سعدی اقتباس کرده است:
«به راحت نفسی، رنج پایدار مجوی / شب شراب نیرزد به بامداد خمار»
کتاب بامداد خمار در مورد چیست؟
بامداد خمار داستان زندگی دختری به نام محبوبه است که در سالهای پایانی عمر آن را برای برادرزادهاش سودابه تعریف میکند. سودابه که همه معتقدند شباهت زیادی به عمهاش دارد به عقیدهی پدر و مادرش در آستانهی ازدواجی احساسی و عجولانه قرار گرفته است. آنها از سودابه خواستهاند داستان عمهاش را بشنود و سپس تصمیم بگیرد. محبوبه داستان عاشقی خودش را که در اولین سالهای حکومت رضاشاه در ایران اتفاق افتاده است، تعریف میکند؛ داستان عشق دختری از خانوادهای فرهیخته به شاگرد نجاری به نام رحیم. محبوبه از پافشاری خودش برای این ازدواج میگوید و آنچه بر سر این ازدواج آمده است را روایت میکند. پروین در کتاب بامداد خمار یک روایت ساده و آشنا را بازگو و با شرح جزئیات احساسات، رفتارها و برخوردهای شخصیتهای رمان خواننده را با قصهاش همراه میکند.
شهرت جهانیِ داستان ساده ایرانیِ بامداد خمار
کتاب بامداد خمار Drunkard Morning Fattaneh Haj Seyed Javadiدر خارج از ایران هم خوانندگانی دارد. «سوزان باغستانی» این رمان را به زبان آلمانی ترجمه کرده است. ترجمه آلمانی او از بامداد خمار با اقبال مخاطبان آلمانی زبان مواجه شد و چندین بار با تیراژ میانگین 10 هزار نسخه تجدید چاپ شد. «آنا والزن» مترجم ایتالیایی سال 96 بامداد خمار را به ایتالیایی ترجمه کرد، او عنوان «انتخاب سودابه» را برای ترجمهاش برگزید. ترجمههایی به کردی و یونانی هم از این کتاب وجود دارد.
به گفتهی فتانه حاجسیدجوادی در طول این سالها پیشنهادهای زیادی برای ساخته شدن فیلم بامداد خمار به او شده است. «پوران درخشنده» و «حسن فتحی» نامهایی است که روزی برای تبدیل این رمان به فیلم یا سریال ابراز علاقه کردهاند. هرچند «حسن فتحی» در مصاحبهای اعلام کرد که از اینکار منصرف شده و کارهای دیگری در دست دارد؛ اما تایید کرد قصهی جذاب رمان بامداد خمار این ظرفیت را داد که تبدیل به یک سریال عامهپسند ایرانی شود.
ویراستار کتاب فتانه حاج سیدجوادی، شهلا ارژنگ است. کتاب بامدادخمار که «انتشارات البرز» آن را منتشر کرده، تا کنون 61 بار تجدید چاپ شده است.
«شب سراب» پاسخ یا سرقت ادبی
خیلیها معتقدند که رمان عاشقانه بامداد خمار به نوعی دفاع از مردسالاری است و بسیاری هم توجیهات کتاب را بیمایه خواندهاند. سال 75 مدتی پس از انتشار بامداد خمار «ناهید ا. پژواک» رمانی به نام «شب سراب» منتشر کرد که دقیقا همان رمان عاشقانه بامداد خمار است با این تفاوت که قصه را از زبان شخصیت مرد داستان، رحیم نقل میکند. پژواک گفته کتاب بامداد خمار تمام ماجرا را از زاویه دید محبوبه شرح میدهد.
بیان اول شخص داستان باعث شده است ما تنها از یک زاویه به اتفاقات نگاه کنیم و با قضاوتهای محبوبه دربارهی تمام شخصیتها، داستان را دنبال کنیم. وقتی دیدم رمان عاشقانه بامداد خمار مغرضانه بوده و یکطرفه به قاضی رفته است تصمیم گرفتم داستان را از زبان شخصیت دوم نقل کنم، و اصلا قصد کپی کردن کتاب را نداشتم.
انتشار «شب سراب» سروصداهای زیادی در فضای ادبیات عامهپسند به راه انداخت. در نهایت فتانه حاج سیدجوادی از خانم پژواک به جرم سرقت ادبی شکایت کرد. «حمید مصدق» شاعر نام آشنای ایرانی و وکیل دادگستری در این پرونده دفاع از خانم حاج سیدجوادی را به عهده گرفت و در نهایت خانم پژواک محکوم شد. هرچند رمان «شب سراب» از بازار جمعآوری نشد، اما به گفتهی خانم سیدجوادی منافع آن به ایشان و «انتشارات البرز» تعلق گرفت. رمان «شب سراب» هنوز هم یکی از پرفروشترین رمانهای فارسی است که احتمالا جریان این شکایت در فروش ان بیتاثیر نبوده است.
فتانه حاج سیدجوادی، نویسندهی کمکار پرفروش
فتانه حاج سید جوادی معروف به پروین سال 1324 در کازرون به دنیا آمد و در رشتهی ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است. به گفته خودش از دوران کودکی به نوشتن علاقمند بوده ولی در سن پنجاه سالگی دست به نگارش زد؛ اما هرگز به نویسندگی به عنوان یک شغل نگاه نکرده است. حاج سیدجوادی با پزشکی اصفهانی ازدواج کرد و اکنون در اصفهان زندگی میکند.
پروین در یکی از مصاحبههایش بیان کرده، گفتوگویی که با همسرش دربارهی «رومئو و ژولیت» داشته باعث شده تصمیم به نوشتن بامداد خمار بگیرد و در نتیجه در پنجاه سالگی پرفروشترین اثر خود را منتشر کرد. االبته ین اقبال باعث نشد او تبدیل به نویسندهی پرکاری شود و همچنان گزیدهنویسی را برگزیده است.
فتانه حاج سیدجوادی کتاب «پارک گورکی» نوشتهی «مارتین کروز اسمیت» را هم به فارسی برگردانده است. کتاب دیگر این نویسنده مشهور اما کمکار «در خلوت خواب» است که سال 1377 منتشر شد. این کتاب مجموعهای از هشت داستان است با قصههایی که ریشه در اتفاقات دوران جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس دارد. هرچند این کتاب به اندازهی بامداد خمار معروف نشد اما به چاپ دوازدهم رسید.
برسی کتاب بامدادخمار، جنجالها و آشوبها
هنگامی که بامداد خمار منتشر شد، در مدت زمان اندکی سروصدای زیادی به پا کرد. «نجف دریابندری»، نویسنده و منتقد مشهور نقدی بر این کتاب نوشت و از آن تعریف کرد. نقد «نجف دریابندری» با واکنش تند مرحوم «هوشنگ گلشیری» مواجه شد. مرحوم «گلشیری»، «دریابندری» را بیسواد خطاب کرد و در مصاحبهای بیان کرد از فروش اندک کتاب «شازده احتجاب» خوشحال است چرا که این نشان میدهد، «شازده احتجاب» کتاب خوبی است. «بهاالدین خرمشاهی»، مترجم ایرانی جای دیگری گفت اظهارات «گلشیری» از سر حسادت است.
شاید همین نقدهای ادامهدار و گفتگوهای مختلف شکل گرفته دربارهی کتاب در موفقیت چشمگیر آن بی تاثیر نبود. چون هم توجه مخاطبانی که به ادبیات عامهپسند علاقه دارند، به خود جلب کرد و هم روشنفکران و افرادی که به گزیدهخوانی عادت دارند کنجکاو شدند، این اثر جنجال برانگیز را بخوانند.
بعضی از منتقدان و خوانندگان کتاب آن را مردسالارانه میدانند و معتقدند این کتاب به حفظ ارزشهایی که زنان را از داشتن نقش موثر در جامعه باز میدارد، کمک میکند. این دسته از خوانندگان معتقدند، اینکه سودابه باید برای عبرت گرفتن پای داستان غم انگیز عمهاش بنشیند بی احترامی به قدرت درک و شعور و حق انتخاب سودابه به عنوان یک انسان است.
…
از طرفی گروهی از منتقدان هم این کتاب را توهین به طبقات پایین جامعه دانستهاند و باور دارند فتانه حاج سیدجوادی با قرار دادن دختر یک خانواده اشرافی مقابل یک شاگرد نجار و بیان تبعات تلخ ازدواج آنها، فرهنگ و اصالت را معادل ثروت و اشرافیگری قرار داده است.
با این حال، خیلیها هم به سادگی میگویند رمان عاشقانه بامداد خمار برای جوانان به خصوص دختران جوان خوب است تا بدانند برای گرفتن تصمیمی مانند ازدواج باید دقت زیادی به خرج داد و نباید تفاوتهای خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی را نادیده گرفت.
زاویه دید درست دربارهی اثر پرفروش حاج سیدجوادی هرچه باشد؛ رمان عاشقانه بامداد خمار را باید یک رمان فارسی تاثیرگذار نامید که باعث شد طیفهای بیشتری از مردم به خواندن رمان فارسی روی بیاورند. بامداد خمار در سالیهای اخبر به کتاب صوتی هم تبدیل شده است.
نقد فنی رمان عاشقانه بامداد خمار | اثر فتانه حاج سید جوادی (پروین)
همان طور که در ابتدای این مطلب اشاره کردیم، رمان از طرح داستان در داستان پیروی میکند. اما تسلسل وقایع در داستان اصلی به یکدستی حفظ میشود. شخصیتها ساده و تک بعدی ترسیم میشوند و تنها شخصیت راوی یعنی محبوبه است که ابعاد پیچیدهای میگیرد و به صورت تلاطم درونی یک زن در بستر حوادث زندگی به تفصیل بیان میشود. همین کندوکاوهای یک سویه در عالم ذهنی راوی و گفتگوهای درونی او (که به خصوص در فصل دوم شکل اغراق آمیز و گاه تصنعی میگیرد) و بی توجهی به ذهنیات قهرمانان دیگر (رحیم و مادرش) به انسجام رمان و قدرت تأثیر گذاری برخواننده نکتهبین لطمه میزند. این کاستی البته در بخش سوم که در آن نویسنده استادانه تألمات روحی محبوبه و تا حدی قهرمانان دیگر را به نمایش می گذارد برطرف میشود.
…
انتقال خصوصیات زمان و مکان به خواننده بسیار سطحی است و تنها به مدد کاربرد نام بعضی از اشیا و نشانهها از قبیل کالسکه اندرونی، پیچه و روبنده، سعی در فضاسازی میشود. در پردازش شخصیتها که جملگی از نظرگاه قهرمان (راوی) داستان توصیف میشوند، ضعف کلی دیده میشود و عدم تنوع زبان آنها این ضعف آشکار را دو چندان میسازد. در مجموع خواننده نباید در این اثر جویای مضامین پیچیده اخلاقی و فلسفی یا شگردهای ادبی باشد.
…
رمان سیری است در دنیای زن با قلمی زنانه؛ و نویسنده تلاش دارد تا در این کندوکاو تنها به احساسات عاشقانه و آسیبپذیری زن و زنجیرهای اسارت او بپردازد. در این میان مضمون ساده و در عین حال قابل تعمق داستان که بیانگر مرز باریک میان عشق و هوس و خطاهای جوانی است و قهرمان زن را به عمری رنج و اندوه یا به قول نویسنده در خماری پس از مستی هوس، باقی میگذارد متأسفانه گاه با برخی کلی گوییها و اخذ نتایج اجتماعی از جانب نویسنده بی آن که پشتوانه منطقی و پذیرفتنی در رمان داشته باشد، به شدت لطمه میبیند.
این در حالی است که نویسنده سعی دارد تا شکل ساده رمان را حفظ کند و تنها به بیان زندگی چند انسان خارج از تأثیرات محیطی و اجتماعی در چارچوب کشمکش عشق و نفرت و تفاهم و عدم تفاهم و خوب و بد بپردازد. بدین سان مضمونی عام و روان شناختی که در هر نوع رابطه عشقی حتی درون یک طبقه اجتماعی واحد میتواند مصداق یابد گاه پی آمد اختلاف طبقاتی جلوه گر میشود.
بخشی از نظرات مخاطبان سایت گودریدز در مورد کتاب بامداد خمار:
• «قراره اینجا نظر شخصیمون رو بگیم درباره کتاب دیگه؟
• خب من این کتاب رو خیلی دوست دارم و بنظرم عالیه .
• جزو بهترین رمانهای عاشقانه اس که خوندم. مگه چی میخوایم از یک رمان عاشقانه؟
• داستان خوب پرداخته شده، فضاسازی عالیه چون صحنه ها آنقدر دقیق توصیف شدن که انگار داری فیلم میبینی، شخصیت پردازی ها هم بنظرم چیزی کم ندارن.
• موضوع هم شاید ناب نباشه، ولی نویسنده جوری تعریفش کرده که بنظر تکراری و کلیشه ای نمیاد، با پایان جالب توجهش که بر خلاف اغلب رمانهای عاشقانه، فیلم هندیش نکرده .»
• بهترین و زیباترین رمان سالهای دور و هرگز ندیده ای بود که خواندم.
• تصویرسازی زیبای داستان … صداقتی که در همه ماجراها با آن بود … هنوز هم بامداد این کتاب خمارم میکند.
تهیه شکل های مختلف کتاب بامداد خمار
نسخه چاپی و فیزیکی کتاب بامداد خمار در سایت دیجی کالا قابل تهیه است
برای دانلود نسخهی الکترونیکی کتاب بامداد خمار میتوانید از سایت نول بوک اقدام کنید
کتاب صوتی بامداد خمار را هم نی توانید از سایت نوار دریافت کنید
در بخشی از کتاب میخوانیم
كاغذي برداشتم. يك كاغذ تميز، يك قطره كوچك عطر به آن زدم. يادم نيست چه عطري بود. عطري بود كه مادرم به من داده بود. فرنگي بود. گرانقيمت بود. براي روزهاي خواستگاري بود. دور و بر كاغذ را گل كشيدم و رنگ كردم. روبان كشيدم. بلبل كشيدم. شايد يكي دو هفته طول كشيد. نقاشي ميكردم و فكر ميكردم چه كنم. عقلم ميگفت دست بكشم. ولي بيچاره نگفته ميدانست كه باخته است. مي دانست كه نميتوانم. ميخواستم به حرف عقلم گوش كنم. براي خودم هزار دليل و منطق آوردم. قسم مي خوردم كه نخواهم رفت. ولي انگار ميخ آهنين در سنگ مي كوبيدم. ميدانستم كه خواهم رفت. خود را با سنگ به مهلكه خواهم انداخت.
چيزي ميگويم و چيزي ميشنوي. در آن زمان عاشق شدن يك دختر پانزده ساله خود مصيبتي بود كه ميتوانست خون بر پا كند. چه رسد به نامه نوشتن. چه رسد به رد كردن خواستگار. عاشق شدن؟ آن هم عاشق نجّار سر گذر شدن؟ اين كه ديگر واويلا بود. آن هم براي دختر بصيرالدولملک. فكر آن هم قلب را از حركت ميانداخت. خون را سرد میكرد. انگار كه آب سر بالا برود. انگار كه از آسمان به جاي باران خون ببارد. با شاخ غول در افتادن بود كه من در افتادم و نوشتم. آرزويي را كه بر دلم سنگيني ميكرد، عاقبت نوشتم…
در قسمتهایی از کتاب صوتی بامداد خمار میشنویم:
«بهار بود. نسیم بهاری بود. بوی شب بوها در گلدان بود. گلهای شوخچشم و زرد و بنفشه بود. صدای ساییده شدن برگ درختهای چنار در اثر باد بهاری بود و آواز قمر بود. آواز قمر.»
«خندید و من خوشحال شدم. دندانهایش ردیف و سفید و محکم بود. مثل این که مشکل فقط دندانهای او بود که کمتر از دندانهای پسر عطاالدوله نبودند. قربان قدرت خدا بروم. این شاگرد نجار در این دکان کوچک چهقدر زیباتر از پسر محترم و زیبای شازدهخانم مینمود. یا شاید به چشم من اینطور بود. الحق که جای او این نبود. جای او در کاخ پادشاهی بود.»
بخشی از رمان بامداد خمار
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«از حمام برمیگشتم. آفتاب پهن شده بود. برف امروز آخرین زور زمستان بود. سلانه سلانه میآمدم و حال خوشی داشتم. آفتاب بدنم را گرم میکرد. برای پسرم گندم شاهدانه خریده بودم. به کوچه خودمان پیچیدم و از دیدن جمعیتّی که در کوچه بود یکه خوردم. مردم بیکار در زمستان هم توی کوچه و بازار ولو هستند. آن هم چه قدر زیاد! چهقدر انبوه! این ازدحام بیش از آن بود که به حساب تخمه شکستن و غیبت کردن همسایهها گذاشته شود. مردها این میان چه میکردند؟ آن هم این همه زیاد؟
صد قدم تا جمعیت فاصله داشتم. صدای یک جیغ به گوشم خورد. انگار اتفّاقی برای همسایه ما افتاده بود. زن همسایه جیغ میزد. ولی نه. اشتباه میکنم. او آنجا دم در خانه ما ایستاده بود و مرا نگاه میکرد. حتی دربند حجاب خود هم نبود. به هم خیره شدیم. من پیچه را بالا زده بودم. او چادر نماز به سر داشت. انگار خطّی از نور چشمان ما را به یکدیگر متصل میکرد. چشمان من سؤال میکردند و چشمان او در عذاب سنگینی غوطه میخوردند. صاحب این چشمها درد میکشید. زجر میکشید. بعد او خط را شکست و با حالتی دردناک روی از من برگرداند. کسی گفت: «مادرش آمد.» دل در سینهام فرو ریخت. یعنی چه؟ مرا میگفتند؟»
مشخصات کتاب
دستهبندی: داستان ایران
عنوان: بامداد خمار
موضوع: داستان های فارسی قرن 14
نویسنده : فتانه حاج سید جوادی
ناشر: البرز
قطع: رقعی
عرض: ۱۴
ارتفاع: ۲۱
نوع جلد: نرم
تعداد صفحات: ۴۳۹
قیمت: ۸۵۰,۰۰۰ ریال
گردآوری مدیریت استراتژیک بدن