کتاب شیب
کتاب شیب
کتاب شیب ، کتاب کوچکی که به شما یاد میدهد چه موقع کار رو ول کنید ، چه موقع به کار بچشبید ؛ ( The Dip: A Little Book That Teaches You When to Quit) نوشته ی ست گودین (Seth Godin) است که نخستین بار در سال 2007 منتشر شد. کتاب شیب، کتابی خوبی است برای کسانی که در برهه ای از کار خود به سر می برند که فکر می کنند در حال “حیف شدن” هستند، و یا کسی قدر زحمت و تلاش آنها را نمی داند! اینکه چگونه بهترین باشیم و کار درست را انجام بدهیم؟!
کتاب شیب که بعضا در ایران با اسم دره موفقیت ترجمه می شود، یه کتاب کوتاهه که دربارهی یه موضوع خیلی مهمه: جا زدن.
باور داشته باشین یا نه، جا زدن گاهی یه استراتژی خوبه، یه راه هوشمندانه برای مدیریت زندگی و کارِتون. هر چند؛ گاهی جا زدن، میتونه دقیقاً بدترین کار ممکن باشه. یه راه بسیار ساده برای گفتن تفاوت برندهها و بازندهها وجود داره. برندهها علاوه بر باهوش، متمرکز و سختکوش بودن، یک جا زنندهی خوب هم هستن. اونا خیلی زیاد جا میزنن، با این تفاوت که درست در زمان و مکان مناسب اینکارو میکنن.
…
در ابتدا، وقتی که شروع به انجام کاری برای اولین بار میکنین، جذاب و سرگرمکنندهست. هر چیزی که باشه جالبه و شما حتماً بازخوردای مثبتی از مردم اطرافتون میگیرین. در طول چند روز و هفتهی بعدش، یادگیری سریعی که تجربهاش کردین، بهتون کمک میکنه که ادامه بدین. فارغ از اینکه اون چیز جدید دقیقاً چی باشه، بهراحتی درگیرش میشین. و حالا درهی موفقیت اتفاق میافته. درهی موفقیت یه مسیرِ طاقتفرسای طولانی بین نقطهی شروع و نقطهی موفقیته. مسیری که در واقع یه میانبره، چون شما رو سریعتر از هر مسیرِ دیگهای، به اون جایی که میخواین میرسونه. درهی موفقیت تفاوت بین تکنیک آسون و راحت یه «مبتدی» و رویکرد مفیدتر یه «متخصصه». درهی موفقیت تقابل بین شانس و یه دستاورد واقعیه.
درباره نویسنده کتاب شیب
ست گودین، نویسنده ی آمریکایی است. گودین پس از ترک شرکتی اینترنتی در سال 1986، شرکت بسته بندی کتاب خود را در آپارتمانی در نیویورک تأسیس کرد. او سپس شرکت Yoyodyne را به وجود آورد و آن را در سال 1998 با قیمت سی میلیون دلار به یاهو فروخت. گودین بعد از آن، معاون مدیرعامل یاهو در امور بازاریابی مستقیم شد. وبلاگ ست گودین به انتخاب Time در لیست 25 وبلاگ برتر سال 2009 قرار گرفت.
جی لوینستون ، نویسنده کتاب بازاریابی چریکی می گوید: مغز لئوبرنت و دیوید اوگیلوی و بیل برن باخ و مارک تواین را باهم مخاوط کن و سرشان را بتراش، آنچه بدست می آید، ست گودین است.
ست گودین علاوه بر «کتاب شیب»، کتابهای زیادی در رابطه با موفقیت و مدیریت نوشته است. ازجملهی آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: «قبیلهها: میخواهیم شما رهبری کنید»، «همهی بازاریابها داستان میگویند»، «گاو بنفش»، «وقتی نوبت شما شد چه میکنید».
ست گودین هجده کتاب نوشته که در تمام دنیا از پرفروشترینها هستند. این کتابها به ۳۵ زبان ترجمه شدهاند و تفکر افراد را نسبت به بازاریابی و حرفه تغییر دادهاند. او اخیرا بهعنوان یکی از ۲۱ سخنران تأثیرگذار قرن بیستویکم انتخاب شده است.
آیا این کتاب برای شماست؟
کتاب شیب به خواننده کمک میکند وضعیت موجود را تشخیص دهد. او را تشویق میکند که راه میانی را انتخاب کند. نه انتخاب کردن چیزی که بهاندازهی کافی خوب نیست، و نه ماندن در راهی که به جایی ختم نمیشود.
کتاب شیب کمک میکند راحتتر علائق خود را کشف کنید. به کمک این کتاب میبینید به چه چیز آنقدر علاقهمند هستید که از هر مانعی رد شوید و به بالاترین درجه برسید. آنقدر علاقهمند که بقیهی چیزها را رها کنید.
علاوه بر آن گودین به شما یادآوری میکند تا وقتی شیب تقریبا به انتها برسد کارتان را ادامه دهید. او مینویسد: «هیچکس در یک کیلومتر پایانی، ماراتون را ترک نمیکند. وقتی خط پایان را میبینید هرگز ماراتون را رها نمیکنید».
این کتاب با الهام از این ضرب المثل نوشته شده است که: برنده ها کار را ول می کنند و کسانی که کار را ول می کنند برنده می شوند! ست گودین این ضرب المثل را اشتباه می داند و معتقد است که اینگونه نیست :
شاید شما در شیب دره ای افتادید که بالا رفتن از آن بسیار سخت است و هر چقدر هم زحمت می کشید بالا نمی روید. اینجاست که باید روی مسیر و هدف خود شک کنید. شاید ارزش زحمت کشیدن نداشته باشد.
دربارهی کتاب شیب
بخش قابلتوجهی از حرفهای سخنرانهای انگیزشی را میتوان در یک پیام خلاصه کرد: «پشتکار داشته باشید. جا نزنید. ادامه بدهید.»
جهانی که اینگونه افراد برای ما ترسیم میکنند، شامل اکثریتی است که یک یا چند گام مانده به رسیدن، راه را رها میکنند و اقلیتی که سرسختانه ادامه میدهند؛ در اوج ناامیدی، هنوز امیدوارند؛ و معتقدند که سیاهی شب، همیشه و در هر شرایطی با سپیدی روز به پایان خواهد رسید.
فرض کنیم میپذیرید که «پشتکار، همیشه و همهجا مفید نیست». اگر بخواهید این جمله را به یک گزارهی پذیرفتنی و حکیمانه تبدیل کنید، کافی است سمت دیگر ماجرا را هم به آن بیفزایید (این فرمول جادوییِ ساختن حرفهای حکیمانه است): «گاهی پشتکار ضروری است و گاهی به ضرر شما و هنر، تشخیص این دو وضعیت است.»
در این میان، چالش واقعی همیشه در بخشِ پایانیِ جمله نهفته است: اینکه چگونه این دو وضعیت را از هم تشخیص دهیم.
ست گادین در کتاب شیب (The Dip) به این سوال پرداخته است.
…
البته نباید انتظار داشته باشید که نهایتاً پاسخ دقیق و شفافی برای این پرسش ارائه کند. اساساً اگر پاسخ چنین پرسشهایی مشخص بود، دیگر فرد شکستخوردهای وجود نداشت و موفقیت، مثل هوا، همهجا در دسترس و فراگیر بود.
با این توضیح، میتوان کتاب شیب را تأملاتی دربارهی هنر ادامه دادن و نیز تشخیص مناسب نقطهی رها کردن دانست.
اگر در ادامهی یک مسیر در زندگی شخصی یا شغلی خود مردد هستید و ماندهاید که کدام گزینه مناسبتر است، شاید مطالعهی این کتاب بتواند همراهِ خوبی برای فکر کردن به این چالش باشد.
خلاصه کتاب شیب – ست گادین
ست گادین در کتاب خود دو کلمهی کلیدی دارد: یکی واژهای که در عنوان کتاب بهکار برده (dip) و دیگری فعلی که تقریباً در تمام کتاب به آن پرداخته و بارها آن را تکرار کرده است (quitting).
هر چقدر با این دو واژه آشناتر و دوستتر شوید، حرفهای او را بهتر درک خواهید کرد:
Dip
کلمهی dip اسمی با ریشهی آلمانی است و شاید برایتان جالب باشد که با وجود تفاوت شکل ظاهری، با deep همریشه است.
اگر به دیکشنری مراجعه کنید خواهید دید که تعبیرهایی مانند شیب، فرو بردن در آب، سرازیر شدن و مانند اینها را به عنوان ترجمهی dip بهکار بردهاند.
اما dip برای هر شیبی بهکار نمیرود؛ بلکه معمولاً dip برای شیبهایی بهکار میرود که فرازی هم در پی آن باشد (فرو رفتنی که برآمدنی هم در ادامه داشته باشد).
بنابراین dip که ست گادین در عنوان کتاب خود بهکار میبرد، چیزی از جنسِ حفره و گودال در مسیر است.
البته چاله و گودالی چنان بزرگ که پریدن از روی آن ممکن نیست و باید با تحمل دشواری و فرو رفتن و درآمدن، از آن عبور کرد.
Quit
کلمهی دیگری که ست گادین به عنوان محور بحث خود انتخاب کرده، quit و همخانوادههای آن (quitter و quitting) است.
quit به معنای ترک کردن و رها کردن است (مثلاً ترک سیگار).
معنای دیگر آن هم، واگذار کردن بازی به دیگران، جا زدن و پا پس کشیدن است. وقتی وارد یک جریان یا بازی میشوید و در میانهی راه تصمیم میگیرید همه چیز را رها کنید و زمین را به دیگران بسپارید، میتوان گفت quit کردهاید.
در واقع حرف ست گادین این است که ما نباید همیشه از quit کردن بترسیم و quitter بودن، الزاماً چیز بدی نیست.
البته اگر کسی همیشه و همهجا quit کند، دیگر نمیشود این کار را یک استراتژی نامید و به همین علت، یکی از ترجمههای quitter فردِ ترسو است.
شاید یادتان باشد که کیروش زمانی این کلمه را خطاب به علی کریمی بهکار برد و بهاین علت که کلمه با تلخترین معنای آن، یعنی بزدل ترجمه شد، تنشهایی را در رسانهها به همراه داشت. در حالی که هر یک از ما ممکن است در جایی quitter باشیم و اتفاقاً این کار را از سر ترس و بزدلی هم انجام ندهیم.
گودالهای عمیق در میانهی راه
با این مقدمه، توضیح محتوای کتاب شیب چندان دشوار نیست. ست گادین در کتاب خود به بیان چند دیدگاه پرداخته است (که البته هر یک از آنها میتوانند محل بحث و اختلافنظر باشند).
نکتهی اول اینکه اگر نتوانید در حوزهی فعالیت خود، نخستین باشید، دستاورد چندانی نخواهید داشت.
در واقع او در اینجا در مقابل کسانی قرار میگیرد که میگویند «اول بودن به زحمتش نمیارزد و اگر بپذیریم دوم باشیم، با تلاشی بسیار کمتر، دستاوردی خوب (البته نه عالی) حاصل میشود.»
نکتهی دومی که ست گادین مطرح کرده این است که در اولین موانع نباید دلسرد شویم و اتفاقاً باید از وجود درّهها (dip) خوشحال شویم. چون همین درههاست که عدهی بسیار زیادی را پشت خود نگه میدارد و اگر ما بتوانیم از این درهها عبور کنیم، در فضایی خلوت و با رقابت کم، محصول زحمت خود را برداشت خواهیم کرد.
سومین نکته این است که توجه داشته باشیم در بخش درّهی مسیر، تلاش بیشتر بلافاصله به دستاورد و خروجی بهتر منتهی نمیشود و حتی در بسیاری از موارد، به نسبت تلاش خود، خروجی کمتری هم به دست میآوریم.
…
کتاب شیب به ما کمک میکند گودالهای در میانهی راه را تشخیص دهیم
البته او در کتاب خود، نکات و ایدهها و مثالهای بسیار بیشتری را مطرح کرده و از زوایای مختلف به این بحث پرداخته است.
اما اصل ماجرا همچنان همان است که مطرح شد:
توجهِ دائمی به رابطهی تلاش و دستاورد
رها کردن درّههایی که زحمت عبورشان به نسبت دستاوردشان، برای ما، نمیارزد (یا میدانیم در آن سوی درّه هم، بهترین نخواهیم بود)
انتخاب درههایی که واقعاً قصد داریم و میخواهیم از آنها عبور کنیم
تلاش و پشتکار برای عبور از آن درّهها
نکته:
نویسندهی این کتاب انسان هوشمندی است که مطالب را بهخوبی بیان کرده است. او در این کتاب حرافی نمیکند و حاشیه نمیرود. حرف گودین این است: «همهی ما وقتی شکست میخوریم که حواسمان معطوف کارهایی است که جرئت رهاکردن آنها را نداریم».
همانطور که در ابتدای این بحث اشاره کردیم، نوع بحثِ ست گادین از جنس نقشه راه نیست که هر کس با خواندن آن به سادگی بتواند مسیر خود را پیدا کند و در این زمینه تصمیم بگیرد.
اما مطالعهی کتاب شیب و همزمان با آن، اندیشیدن به انتخابها و چالشهای پیش رو، میتواند برای ما الهامبخش باشد
نکات مهم کتاب شیب
1. برای اینکه ستاره شوید باید کاری خارقالعاده انجام دهید. نه فقط بر شیب غلبه کنید، بلکه از شیب بهعنوان یک فرصت استفاده کنید. این فرصت چیزی خارقالعاده خلق میکند که همه نهتنها در مورد آن فکر میکنند، بلکه حرف میزنند و آن را به هم معرفی هم میکنند. و البته آن را انتخاب هم میکنند.
2. دفعهی بعدی که میخواهید در کاری متوسط باشید، وقتی حس میکنید باید دست از تلاش بردارید، بدانید که فقط دو انتخاب دارید: دست از تلاش بردارید یا خارقالعاده باشید. متوسط بودن برای بازندههاست.
3. برندهها میدانند یک بار دردکشیدن (در زمان حال) از یک عمر دردکشیدن جلوگیری میکند.
4. تصمیم گیری برای اینکه دست از تلاش برداریم یا نه خیلی هم آسان نیست: باید تصمیم بگیرید آیا درد و رنجِ بالا رفتن از شیب ارزش فتح قله را دارد یا نه؟
5. دست از تلاش برداشتن استراتژی کوتاهمدت بدی است. دست برداشتن برای بلندمدت ایدهی خیلی خوبی است. در بلندمدت دست از تلاش برداشتن شما را آزاد میکند تا به کار بهتری بپردازید.
پشت جلد کتاب شیب
شیب چیست؟
• شیب پنجمین مصاحبه ای است که مصاحبهکننده هرگز با شما تماس نمیگیرد.
• شیب گروه موسیقیای ست که در یک سالن خالی از تماشاگر در مکانی نامعلوم مشغول اجراست.
• شیب هفتمین باری است که هنگام تمرین اسکی زمین میخورید.
• شیب نیمه مسیر ماراتن است، وقتی که هیجان شلیک شروع مسابقه خاطرهای مبهم است و شوق رسیدن به خط پایان رویایی دست نیافتنی است.
بخشی از کتاب شیب
هر کسی که بخواهد شما را استخدام کند، از شما چیزی بخرد، توصیهنامهای برایتان بنویسد، به شما رأی بدهد یا کاری را که خواستهاید انجام دهد، با خودش فکر میکند که بهترین انتخابش هستید یا نه؟!
در اینجا، بهترین یعنی: بر اساس باورها و دانستههایشان، برایشان بهترین باشید.
جهان یعنی: جهان آنها، جهانی که به آن دسترسی دارند.
پس، اگر به دنبال یک ویراستار آزادکار باشم، میخواهم بهترین ویراستار انگلیسیزبان را که میتواند با قیمت پیشنهادی من کار کند پیدا کنم. این بهترین در جهان من است. وقتی میخواهم یک متخصص فتق پیدا کنم، دنبال بهترین دکتر هستم، چون دوست یا همکارم معرفیاش کرده و با تصورم از یک دکتر عالی همخوانی دارد. غیر از اینها، مطبش باید در شهر من باشد و برایم وقت داشته باشد. پس، جهان واژهی بهنسبت انعطافپذیری است.
بازار انبوه در حال مرگ است. دیگر بهترین ترانه یا بهترین قهوه وجود ندارد. حالا، یک میلیون خردهبازار وجود دارد که هرکدام بهترینی برای خود دارد. اگر خردهبازارتان «بازارهای ارگانیک در شهر تولسا» باشد، جهانتان آن بازار میشود. بهترین بودن در آن جهان جایگاهی است که بناست به آن برسید.
بهترین در جهان
مفهوم بهترین مفهومی ذهنی است. من (مصرفکننده) باید تصمیم بگیرم، نه شما. جهان خودخواه است. این تعریف من است، نه شما. این جهانی است که من، بر مبنای راحتی یا اولویتهایم، تعریف میکنم. بهترینِ جهان من باشید تا همین حالا من مشتری را با بالاترین قیمت داشته باشید.
جهان در حال بزرگتر شدن است، چون حالا، وقتی میخواهم چیزی یا کسی را پیدا کنم، میتوانم همهجا را بگردم. این یعنی میزان تنوع دارد سرسامآور میشود و میتوانم جهان را دقیقاً طوری تعریف کنم که به نفعم باشد و اولویتهایم را در جای دیگری از این سیاره پیدا کنم.
درعینحال، جهان در حال کوچکتر شدن هم هست، چون دستهبندیها در حال تخصصیتر شدناند. حالا، میتوانم بهترین نانِ پیاز بدون گلوتن را با ارسال فوری دریافت کنم. میتوانم بهترین نرمافزار مدیریت ریسک را برای صنف خودم، فوراً و بهصورت آنلاین، پیدا کنم. با شش کِلیک، میتوانم بهترین تفرجگاه آمریکای شمالی را پیدا کنم.
پس، با وجودی که بهترین بودن از هر زمان دیگری مهمتر شده، رسیدن به آنهم آسانتر شده (مشروط بر اینکه کار درستی را انتخاب کنید و پیوسته انجامش دهید). همیشه جاهای بیشتری برای برنده شدن وجود دارند، جایزهها هم بزرگترند.
…
اندی وارهول بهترین در جهان بود. رستوران تایلندی سریپرافای در کوئینز هم همینطور؛ ویراستار من هم همینطور. شما هم اگر بخواهید، بهترین میشوید. اگر هنوز هم ارزش بهترین بودن در جهان برایتان روشن نشده، احتمالاً به بقیهی مطالبی هم که میخواهم بگویم نیازی ندارید. اگر متقاعد شدهاید که باید بهترین باشید، ولی از مسیری که برای رسیدن به آن انتخاب کردهاید دلسرد شدهاید، لازم است بهنوعی جا بزنید.
مطالعه نمونه در کتاب شیب
هانا اسمیت زن بسیار خوش شانسی است. او منشی دادگاه عالی است. او بهترین در جهان است.
سال پیش، بیش از ۴۲ هزار نفر از دانشکدههای حقوق ایالات متحده فارغ التحصیل شدند. از این میان، ۳۷ نفر منشی دادگاه عالی شدند.
پس از گذراندن یک سال در دادگاه، شغل شان برای همیشه تضمین شده است. موسسات حقوقی برتر، به منشی های استخدام شده ۲۰۰ هزار دلار یا بیشتر پاداش در زمان عقد قرارداد پرداخت می کنند. این افراد در آینده، شریک این شرکت ها، قاضی و سناتور می شوند. در این جا، جا دارد به دو مطلب اشاره کنیم. اول اینکه هانا اسمیت اصلاً خوش شانس نیست. او باهوش، متمرکز و به شکل عجیبی سخت کوش است.
و مطلب دوم؟
هرکدام از آن ۴۲ هزار نفری که سال گذشته از دانشکدهی حقوق فارغ التحصیل شدند می توانستند شغل هانا را داشته باشند. خیلی ها ندارند، نه به این دلیل که به اندازه ی کافی باهوش نبودند یا از خانواده ی خوبی نیامده بودند؛ نه، علت اینکه بیشترشان این شانس را پیدا نکرده بودند آن بود که جایی در طول راه جا زده بودند. آن ها دبیرستان، دانشگاه یا دانشکدهی حقوق را ترک نکردند؛ در عوض، از آرزوی بهترین بودن در جهان دست کشیده بودند، چون هزینهی این کار به نظرشان بسیار بالا می آمد.
این کتاب بسیار کوتاه به موضوع مهمی می پردازد: جا زدن. باور کنید یا نکنید، جا زدن، در اغلب موارد، راهبردی عالی و راهی هوشمندانه برای مدیریت زندگی و کار است. البته، این درست است که گاهی، جا زدن کاری کاملاً اشتباه است. راه ساده ای برای نشان دادن تفاوت این دو وجود دارد.
هانا، گذشته از باهوش، متمرکز و سخت کوش بودن، اهل جا زدن است. او، برای اینکه به این موفقیت ها برسد، در مسیرهای بی شمار دیگری جا زد. واقعاً نمی توانید همه چیز را امتحان کنید، به ویژه اگر می خواهید در جهان بهترین باشید.
بااین حال، پیش از آنکه به موضوع جا زدن بپردازیم، باید بدانید که چرا بهترین بودن این قدر مهم است.
دیگر ترجمه های کتاب شیب
ترجمههای مختلفی از کتاب Dip وجود دارد که نخستین آنها در سال ۱۳۹۲ منتشر شده است (نشر درنا قلم و ترجمه محمد خضرزاده).
طی سالهای گذشته هم – خصوصاً در دو سال اخیر – ترجمههای متعدد دیگری به بازار عرضه شده که از جملهی آنها میتوان به ترجمه #نشر میلکان (آناهیتا مرادی) و نشر آموخته (ترجمه امیر انصاری) اشاره کرد.
از اینجا تهیه اش کنید
مشخصات کتاب شیب
عنوان: شیب
نویسنده : ست گودین
مترجم : محمد خضرزاده
ناشر: درنا قلم
دستهبندی: روانشناسی
موضوع: خودسازی
قطع: رقعی
سال انتشار: ۱۳۹۸
تعداد چاپ: ۶
تعداد صفحات: ۹۶
قیمت: ۱۲۵,۰۰۰ ریال
گردآوری مدیریت استراتژیک بدن