چاقی و تفکر سیستمی
چاقی و تفکر سیستمی
چاقی و تفکر سیستمی _ در مطلب قصد داریم درباره چاقی و کاربرد تفکر سیستمی در مدیریت وزن خود سخن بگوییم. تفکر سیستمی یک طرز نگاه و مجموعهای از ابزارهای مفهومی است که ما را قادر میسازد ساختارها را ببینیم و رفتار سیستمهای پیچیده را پیشبینی کنیم. ضمنا اینکه، سلامت هم جزو حوزههایی است که پیچیدگی دینامیک از معضلات آن میباشد و عواقب اشتباهات در آن وخیم است.
در این راستا کتابی تحت عنوان Thinking in Circles About Obesity: Applying Systems Thinking to Weight Management توسط انتشارات اشپرینگر در سال 2009 منتشر شده است. این کتاب تلاش دارد به نحوی که برای خواننده عمومی مفهوم باشد، از تفکر سیستمی در سلامت فردی استفاده کند. آن هم با هدف ایجاد تاثیری عمیق بر روی طرز تفکر افراد درباره سلامت و رفاه خود ونحوه مدیریت آن. چاقی و تفکر سیستمی
تفکر سیستمی و تفکر درباره سیستمها
یکی از شوکهای بزرگ علمی در قرن بیستم این بود که سیستمها را نمیتوان تنها با تحلیل شناخت. در عین حال که عملکرد هر سیستمی (اعم از یک پالایشگاه، یک اقتصاد، یا بدن انسان) بر اجزای آن وابسته است، هیچگاه برابر جمع اقدامات اجزای خود به طور جداگانه نخواهد بود. بلکه تابعی از تعاملات آنهاست.
اما تجزیه یک سیستم به قسمتهای کوچکتر و مطالعه جداگانه این اجزاء، یک راه نامناسب برای فهم کل سیستم است. تنظیم وزن و انرژی انسان مثالی خوب در این زمینه است. آنها قسمتی از یک سیستم پیچیده زیستی – روانی هستند که
شامل شامل موارد زیرند:
• عمل رفتاری خوردن
• فرآیند هضم و جذب غذا
• ذخیرهسازی و استفاده از انرژی
• تعامل با محیط بیرونی (فرهنگی و فیزیکی)
تمامی این عوامل متعدد به هم متصل هستند و به یکدیگر نیروهایی وارد میکنند. اشتها بر روی شکل بدن تاثیر میگذارد، و شکل بدن روی اشتها اثر گذار است. وزن بازتابی از سطح تحرک است (که خود از محیط اجتماعی-اقتصادی اثر میپذیرد) و سطح تحرک هم بازتابی از وزن در خود دارد. و به همین ترتیب بین همه اجزا وابستگی و ارتباط وجود دارد. چاقی و تفکر سیستمی
یادگیری چرخشی نگاه کردن
با اینکه این تفکر در مهندسی و کسب و کار مدتهاست استفاده میشود، اما درباره کاربرد آن در سلامت فردی کمتر صحبت شده است. با این حال نکاتی که گفته میشود در سازمانها میتواند کاربرد داشته باشد. برای مثال ایده “یادگیری چپ نگاه کردن” برای دیدن بازخورد.
خُب، تا حالا فکر کردید چرا طرز تفکر ما خطی است در حالی که حقیقت به شکل چرخشی و دایرهای میباشد؟
به دو دلیل:
• قابلیت مشاهده (آنچه پس از باز کردن چشمانمان میبینیم) و
• تاخیرهای زمانی
وقتی با چشمانمان مینگریم، چیزهایی را میبینیم. مواردی مادی مانند افراد، غذا، ساختمانها و …. اما فرآیندهای بازخوردی اشیاء فیزیکی نیستند؛ بلکه روابط علی بین اشیاء هستند. به همین خاطر دیدنشان نیازمند آموزش و تمرین است؛ درواقع، تلاشی بیشتر از این که تنها چشمهایمان را باز کنیم و اجازه دهیم گیرندههای شیمیایی داخل بدن تحریک شوند. نیاز است که با فکرمان روابط را ببینیم تا بازخوردها پیش چشم ما نمایان شوند.
در مورد انرژی انسان و تنظیم وزن، به این خاطر که بسیاری از جنبههای این سیستم فیزیکی غیرشفاف است، دیدن روابط بازخوردی دشوار است. مثلا صعود و نزول ذخایر انرژی ما مثل بالا و پایین رفتن آب در وان حمام، مشهود نیستند. از طرفی، در تنظیم انرژی و وزن، ما خود جزئی از سیستم هستیم. به همین خاطر دشواری دیدن الگوهای تعامل دوچندان میشود. چاقی و تفکر سیستمی
دلیل دیگر دیده نشدن حلقهها
علاوه بر کمبود قابلیت مشاهده، دلیل دیگری که معمولا باعث دیده نشدن حلقهها میشود، عدم تقارن در تاخیرهای مرتبط با علت و معلول است. مثلا تاثیر X بر روی Y آنی است و مستقیما ظاهر میشود، اما بازخورد تاثیر Y روی X ممکن است روزها یا ماهها تاخیر داشته باشد.
در همین راستا، خیلی از کارهایی که انجام میدهیم، عواقب اقداماتمان در لحظه پس از انجام آن نمایان نمیشود. مثل سیگار کشیدن امروز، که چند سال بعد باعث سرطان ریه میشود. از آنجایی که ما عادت داریم از نشانههای زمانی و مکانی نزدیک بین علت و معلول برای روابط علیت استفاده کنیم، در بستن حلقه بازخورد ناکام میمانیم چاقی و تفکر سیستمی
هزینه سوء تعبیر در بازخورد
این سوء تعبیر در بازخورد، هزینهای دارد. بازخوردی که به درستی درک نشده باشد، معمولا به اقداماتی منجر میشود که نتایجی غیر منتظره و ناخواسته به همراه دارد. وقتی که این اتفاق میافتد، سریعا ادعا میکنیم که اینها عوارض جانبی اجتناب ناپذیر هستند.
اما خودمان را گول نزنیم. همانطور که جان استرمن در کتاب پویاییهای کسب و کار میگوید: عوارض جانبی از ویژگیهای واقعیت نیست، بلکه نشانهایست از اینکه فهم ما از سیستم محدود و معیوب است.
قابل فهم است که کنار هم گذاشتن اجزاء و فهم تعاملات بین آنها میتواند سخت باشد. یک مجموعه اتفاقات میافتد و به دنبال آن برخی عواقب دیگر بوجود میآید؛ و فهم تمامی این توالیها میتواند کاری پیچیده به نظر رسد.
نکته:
شاید به همین خاطر است که یکی از مهمترین و قدرتمندترین ابزارهایی که در حوزه تفکر سیستمی حاصل میشود، فهم ساختارهای تکرارشونده در سیستمهای مختلف میباشد. فارغ از فیزیکی، زیستی یا اجتماعی بودن یک سیستم، دانستن این ساختارهای کمک میکند سادگی را که در پس بسیاری از سیستمها وجود دارد، نمایان کنیم. چاقی و تفکر سیستمی
مبانی انباره و جریان
تمامی سیستمهای دینامیکی را، که بدن انسان هم مثالی بارز از آن است، میتوان به کمک تعدادی متغیر انباره و جریان مدلسازی کرد، که به کمک حلقههای بازخورد اطلاعاتی به یکدیگر متصل شدهاند. انباره و جریان هر یک شامل دو فرآیند متفاوت میشوند (انباشتگی و جریان داشتن)، که در کنار هم نحوه تغییرات سیستم را در طول زمان نشان میدهند.
این دو متغیر در هر سیستمی قابل مشاهده هستند. وان حمام یکی از مثالهای رایج است. مخزن وان، انبارهای از یک مایع (آب) میباشد که مقدار انباشتگی آن توسط آب ورودی از شیر و آب خروجی از لوله فاضلاب، تغییر میکند. در بدن انسان هم انرژی به صورت چربی انباشته میشود که با خوردن غذا (به عنوان جریان ورودی) مقدار آن افزایش یافته و با فعالیت بدن (و ایجاد جریان خروجی) از مقدار آن کاسته میشود.
انباشتگی و جریان داشتن
ساختارهای انباره و جریان، منحصر به موارد فیزیکی نیستند. برای مثال، تحقیقات نشان داده است که ظرفیت انسان برای خودداری کردن (که در تنظیم وزن هم عاملی بسیار مهم است)، یک منبع محدود است. مشابه ذخیره و تخلیه شدن انرژی فیزیکی، ظرفیت انسان هم برای خودداری کردن میتواند به یک مخزن (یا انباره) تشبیه شود که با کنترل خود در موارد مختلف مصرف میگردد و تخلیه میشود. چاقی و تفکر سیستمی
فعل و انفعالات رفتاری و فیزیولوژیکی
قدرت رویکرد سیستمی در توانایی آن برای یکپارچه کردن متغیرهایی نهفته است، که در غیر اینصورت از یکدیگر جدا بودند. مثلا در مورد تنظیم وزن و انرژی انسان، به ما اجازه میدهد تعاملات بازخوردی را بین عوامل فیزیولوژیکی و رفتاری بهتر بررسی کنیم و متوجه شویم.
نمودار زیر دو مجموعه انباره و جریان را در سیستم عصبی_زیستی انسان با یکدیگر یکپارچه کرده است، تا بر اساس آن آنچه درباره تنظیم وزن تا به اینجا گفته شد، روشنتر گردد:
1. انباشت خودداری انسان با جریان تخلیه و ورودی آن
2. انباشت انرژی بدن به همراه تغذیه (جریان ورودی) و مصرف انرژی (جریان خروجی)
همانطور که میبینیم این مجوعه فرآیند پدیدههایی جدا از هم نیستند. در واقع، سوء مدیریت بین این دو سیستم انباره و جریان است که به دینامیک اضافه شدن وزن سرعت میدهد.
انباشتگی و جریان داشتن
وقتی که دو فرآیند انباره و جریان در یک مجموعه به هم پیوسته ترکیب میشوند، به یکی از آرکتایپ های کلاسیکی میرسیم که ایجاد کننده رفتار نوسانی است: دو انباره (منبع) که در فعل و انفعال با یکدیگر هستند و بالا رفتن سطح یکی، تخلیه دیگری را به همراه دارد.
عکس…
در این سیستم روانی_زیستی برای تنظیم خوراک انسان، “قدرت خودکنترلی” (انباره 1) بر روی متعهد ماندن بر رژیم لاغری تاثیر میگذارد، که آن هم به طور مستقیم بر غذای ورودی به بدن اثر دارد و وزن (انباره 2) را افزایش میدهد. این فرآیند تنظیم به راحتی صورت نمیگیرد و محدود کردن ورودی غذا برای حفظ یا کاهش وزن نیازمند تلاش است که خود توانایی خودکنترلی را مصرف میکند.
چرا گرسنگی راه لاغر شدن نیست؟
بدین معنی که وضعیت انباره 2 (وزن بدن) خود بر روی نرخ تخلیه خودکنترلی تاثیر دارد. پس رابطهای دو طرفه بین وزن انسان و توانایی خودداری او از بیشتر غذا خوردن وجود دارد. هر چه خودکنترلی کمتر شود غذای بیشتری خورده خواهد شد؛ خوردن غذای بیشتر وزن را بالا میبرد و وزن بالاتر باعث تخلیه سریعتر توانایی خودکنترلی میشود.
برای هر سیستم انباره و جریان به این شکل، سرعت تخلیه هر انباره به مقدار اولیه آن و میزان اختلاف بین ورودی و خروجی بستگی دارد. در مورد خودداری کردن ما از تجربه شخصی میدانیم که بشتر مردم قادرند سطح آن را در حد معقولی حفظ کرده و در امور روزمره خود از آن استفاده کنند.
بدین معنی که میزان خودکنترلی مورد نیاز برای اعمال اجتماعی روزانه ما (مثل ایستادن پشت چراغ قرمز، در صف ایستادن هرچند عجله داشته باشیم، عصبانی نشدن و مانند این موارد) آنقدر کم هست که بتوانیم با بازههای زمانی معمول برای استراحت، آن را دوباره شارژ کنیم. چاقی و تفکر سیستمی
اما زمانی که نیازمند مقدار بیشتری از این منبع هستیم چه اتفاقی میافتد؟
مقاومت در برابر موجهای شدیدتر مثل وقتی که علیرغم گرسنگی مداوم چیزی نمیخوریم، قطعا نیازمند مقدار بیشتری خودکنترلی نسبت به وسوسههای معمولتر هست (مثلا تند رفتن در اتوبان). در چنین شرایطی که تخلیه منبع سریعتر است آیا استراحتهای معمول کافی خواهد بود؟
در 20 سال اخیر دامنه وسیعی از مطالعات برای ارزیابی تخلیه توانایی خودکنترلی در انسانها صورت گرفته است. در صورتی که علاقهمند به مطالعه بیشتر در این زمینه هستید آقای دکتر روی بومیستر (Roy Baumeister) و گروه ایشان در دانشگاه Case Western Reserve در این زمینه بسیار فعالیت داشته اند. نتایج به طور کلی چنین نتیجهای را نشان میدهد:
ظرفیت مورد نیاز برای خودکنترلی (درست مانند توانایی عضلات)، یک منبع محدود است که در معرض تخلیه قرار دارد. علاوه بر این، منبع ذکر شده برای اکثر افراد سطح بسیار پایینی دارد.
پس افرادی که رژیم میگیرند چقدر در مدیریت ظرفیت محدود خود برای خودکنترلی موثر عمل میکنند؟
آمار نشان میدهد افرادی که با موفقیت کاهش وزن طولانی مدت داشته باشند، در اقلیت هستند؛ و اکثر افراد در چرخه تکرارشونده ازدیاد و کاهش وزن گیر میافتند. در این الگوی بسیار آشنا، رژیمگیرندگان با گذاشتن هدفهای سنگین در کاهش وزن، قادر میشوند مقدار زیادی از وزن خود را با کم خوردن و یا گرسنگی کشیدن از دست بدهند، اما در نهایت ذخیره خودکنترلی آنها تمام میشود. و بعد از یک بازه کوتاه موفقیت، دوباره اضافه وزن پیدا میکنند و این دفعه با علاقه و خواست خود. اما چرا؟…
چاقی و تفکر سیستمی
منبع داستان های سیستم
آموزش تفکر سیستمی و دینامیک های سیستم