معرفی کتاب

کتاب شجاع باش دختر

کتاب شجاع باش دختر

کتاب شجاع باش دختر ، شهامت ترک کمال گرایی برای دختران   (Brave, not perfect: fear less, fail more, and live bolder)  ؛ به قلم ریشما سوجانی  (Reshma Saujani) ، که از پرفروش‌ترین عناوین نیویورک تایمز و وال استریت ژورنال محسوب می‌شود، بینش‌ها و روش‌های قدرتمندی را با شما در میان می‌گذارد تا از «نیاز به کمال» رهایی یابید و در تمام زندگی راه شجاعت را در پیش بگیرید.

ریشما سوجانی باور دارد همه‌ی شما می‌توانید به ‌اندازه‌ی کافی شجاعت را بیاموزید لذا به نگارش کتاب شجاع باش دخترپرداخته تا شما را یاری دهد به بزرگ‌ترین رؤیاهای‌تان دست پیدا کنید. آن رؤیا چه میلیونر شدن باشد، چه فتح قله‌ی اورست و چه زندگی کردن بدون ترس از قضاوت، همه زمانی ممکن خواهد شد که بر برنامه‌ریزی دختر بی‌عیب ‌و نقص فائق آیید و به خود شجاعت را بیاموزید.

معرفی کتاب شجاع باش دختر

ریشما سوجانی در کتاب شجاع باش دختر درباره یک موضوع مهم با دختران حرف می‌زند. موضوعی که شاید همه دختران در همه ملیت‌ها و فرهنگ‌ها درگیر آن هستند و زیاد با آن دچار چالش می‌شوند.
این ویژگی که ریشما سوجانی از آن حرف می‌زند چیزی نیست جز کمال‌گرایی و عواقب آن.

کمال گرایی یعنی سعی کردن برای بی‌نقص و کامل بودن در حد اعلای آن. یعنی از خود و رفتار کردار خود همیشه ناراضی بودن و حتی شروع نکردن کاری به دلیل این که نمی‌توانیم در آن بهترین باشیم. خیلی از زنان تنها کارهایی را انجام می‌دهند که در آن عالی هستند و جسارت انجام کاری را که ممکن است در آن اندکی معمولی‌تر عمل کنند، ندارند.

این کتاب را  شبنم اسماعیلی به فارسی ترجمه کرده است. توسط میلکان در سال 1398 و 166 صفحه به بازار عرضه شده است. این اثر، از نظر موضوعی در دسته/های کتاب بزرگسال فرد، خانواده و جامعه مهارت های زندگی، روان‌شناسی عزت نفس و روان‌شناسی زنانگی قرار میگیرد. از این مترجم کتاب های ذیل نیز منتشر شده است:

گند زدن بس است: خودتخریبی را کنار بگذارید و زندگی‌ تان را پس بگیرید از انتشارات : میلکان داستان های دریا: زندگی من در عملیات ویژه از انتشارات : میلکان

درباره کتاب شجاع باش دختر

ریشما سوجانی در این کتاب شرح می‌دهد که چرا زنان چنین ویژگی‌ای دارند. او معتقد است که دلیلی برای این رفتار و احساس زنان وجود دارد. هیچ ارتباطی به بیولوژی ندارد و فقط مربوط به شیوهٔ تربیتی آنها است. از سنین کم به دختران آموزش داده شده است که محافظه‌کار باشند، تلاش کنند بالاترین نمره را برای خوشحالی والدین و معلم‌ها کسب کنند، مراقب باشند خیلی از میله‌های بازی پارک بالا نروند تا سقوط نکنند و آسیب نبینند، آرام و مطیعانه بنشینند، زیبا باشند، سازگار و دل‌پذیر باشند تا دوست داشته شوند.

او می‌گوید تمایل به بی‌عیب‌ونقص‌بودن بر سلامت ما هم اثر مخربی دارد؛ چراکه تعمق دربارهٔ کوچک‌ترین اشتباه یا نگرانی بابت ناراحتی فرد، یا کاری که انجام دادیم و حرفی که زدیم، باعث بی‌خوابی می‌شود. به‌دلیل این‌که آموزش دیده‌ایم به هر قیمتی که شده، مفید و انعطاف‌پذیرباشیم، در تلاش برای انجام همهٔ این امور خود را از پا می‌اندازیم و درنهایت خسته می‌شویم، تحلیل می‌رویم و حتی بیمار می‌شویم زیرا بخش بسیار زیادی از زمان و نیروی خود را صرف دیگران می‌کنیم.

این کتاب نگاهی می‌اندازد به تربیت گذشتهٔ ما برای بی‌نقص‌بودن و اجتناب از شکست‌خوردن به هر قیمت ممکن، و این‌که چگونه آن تربیتِ دوران کودکیِ دختران در دوران بزرگ‌سالی نیز ما را دنبال می‌کند. مهم‌تر از همه، این کتاب راجع‌به تغییر این آموخته هاست. هرگز دیر نیست. با کنارگذاشتن نیاز به بی‌عیب‌بودن و آموختن شجاعت به خود، همهٔ ما می‌توانیم شهامت تصورناپذیرها را داشته باشیم.

 

درباره نویسنده کتاب شجاع باش دختر

ریشما سوجانی (زاده 18 نوامبر 1975) یک حقوقدان و سیاستمدار آمریکایی که جنبش دختران کدنویس را راه‌اندازی کرده است. او بنیانگذار سازمان فناوری Girls Who Code است. او قبلاً معاون دادستان عمومی دفتر دادستان عمومی نیویورک بود. سوجانی اولین زنِ وکیل و سیاستمدار هندی-آمریکایی (و اولین زن آمریکای جنوبی آسیا) بود که در کنگره شرکت کرد. وی در سال 2013 به عنوان کاندیدای دموکرات برای مدافع عمومی سیتی در نیویورک شرکت کرد و در رده های ابتدایی سوم شد. او در ایلینوی بدنیا آمده است. پدر و مادر او در اوگاندا زندگی می‌کنند.

سوجانی در سال ۲۰۱۶ در قالب یک سخنرانی TED ایده‌ای را معرفی کرد که موضوع اصلی کتاب شجاع باش دختر است. او در سخنرانی خود، از زمانی می‌گوید که خود را برای نمایندگی در مجلس نامزد کرد. او می‌گوید در سال ۲۰۱۲ تمام منابع مالی را که ممکن بود به کمک گرفت اما توانست فقط ۱۹ درصد آراء را به دست آورد.

سوجانی توضیح می‌دهد که در سن ۳۳ سالگی تصمیم گرفت شجاع باشد و امکان شکست را بپذیرد. او در وضعیتی خود را نامزد انتخابات کنگره کرد که تمام اطرافیان او می‌دانستند شانسی برای موفقیت در انتخابات ندارد.

مباحث کتاب شجاع باش دختر

آناییز نین نوشته است: «زندگی، متناسب با شجاعت انسان، کوچک یا وسیع می‌شود.» اگر چنین حرفی صحت داشته باشد، پس شجاعت کلید دستیابی به بهترین زندگی‌ای است که می‌توانید برای خود بسازید. به باور ریشما سوجانی، هر زن استحقاق آزادی از خفقان «کمال یا ناکامی» و زندگی شاد و بی‌پروایی را که در رؤیایش بوده است، دارد.

تصور کنید در زندگی‌تان ترسی ندارید از اینکه به اندازه‌ی کافی خوب نباشید؛ برای‌تان مهم نیست زندگی‌تان در اینستاگرام چه شکلی به نظر می‌رسد، یا از اینکه غریبه‌ها چه فکری درباره‌ی شما می‌کنند احساس نگرانی نمی‌کنید. تصور کنید می‌توانید از احساس گناه رها شوید و خود را به خاطر اشتباهات کوچک سرزنش نکنید. چه می‌شد اگر در هر تصمیمی که باید می‌گرفتید مسیر جسورانه‌تری انتخاب می‌کردید؟

خیلی از شما احساس می‌کنید زیر فشار انتظارات خودتان خرد شده‌اید. برای راضی نگه ‌داشتن دائمِ همه، خود را از پا انداخته‌اید. فکر و خیال اینکه نکند کسی را رنجانده باشید خواب ‌و خوراک را از شما گرفته است. از فرصت‌هایی که شمارا از محدوده‌ی امن‌تان بیرون می‌کشند چشم‌پوشی می‌کنید و به هر قیمتی از مقبول نبودن می‌پرهیزید.

ریشما سوجانی می‌گوید این رفتار و طرز فکر علتی دارد: وقتی دختر بودیم به ما یاد می‌دادند بازی‌های بی‌خطر را انتخاب‌ کنیم. والدین و معلمانِ خیرخواه به‌ خاطر ساکت و مؤدب‌ بودن تحسین‌مان می‌کردند. آن‌ها از ما می‌خواستند مراقب باشیم آسیبی نبینیم و ما را به سمت فعالیت‌هایی سوق می‌دادند که می‌توانستیم در آن‌ها «بدرخشیم». در نتیجه، حالا زنانی شده‌ایم که از شکست می‌ترسند.

دیگر زمان آن رسیده که نگذارید ترس‌های‌تان رؤیاهای‌ شما را در خود غرق کنند، دنیای‌تان را محدود کنند و خوشبختی را از شما بگیرند. با انتخاب شجاع ‌بودن به‌ جای بی‌نقص‌ بودن، می‌توانید اعتماد به ‌نفس خود را بیابید و هر چیزی را که ناراضی‌تان می‌کند پشت‌ سر بگذارید و به ‌دنبال چیزهایی باشید که واقعاً با شور و شوق می‌خواهید. کمال‌گرایی ممکن است شما را در مسیری قرار دهد که احساس امنیت کنید، اما شجاعت شما را به راهی می‌برد که واقعاً خواهانش هستید.

در بخشی از کتاب شجاع باش دختر می‌خوانیم:

باور قوی بودن پسران و ضعیف بودن و نیاز دختران به حفاظت شدن به طور وسیع و عمیق، درون ما جای گرفته است. سازمان بهداشت جهانی در سال 2017 از تحقیق جدیدی پرده‌برداری کرد که با همکاری دانشکده‌ی بهداشت عمومی دانشگاه جان هاپکینز به انجام رسیده بود.

در پانزده کشور، از ایالات متحده تا چین و نیجریه، اثبات شد که این کلیشه‌های جنسیتی جهانی و پایدار هستند؛ این تحقیق نشان داد که کودکان در سنین بسیار کم این افسانه را باور می‌کنند.
ذهنیت «دختران لطیف‌تر هستند» فراتر از زمین بازی است و درست به داخل کلاس درس راه پیدا می‌کند. مشکل این است که دختران در صورت دریافت بازخورد سخت‌گیرانه، روی چه چیزی تمرکز می‌کنند.
وقتی به دختران گفته می‌شود که اشتباه پاسخ داده‌اند یا دچار اشتباه شده‌اند، تنها چیزی که می‌شنوند نکوهش است که مانند تیری آتشین قلب را پاره می‌کند. از عبارت «من اشتباه کردم» مستقیم «من افتضاح هستم» را نتیجه‌گیری می‌کنند و به ندرت به این مسئله فکر می‌کنند که «می‌توانم دفعه‌ی بعد آن را بهتر انجام دهم».

اما مشکل بزرگ‌تر واکنش بزرگ‌ترهاست. برای جریحه‌دار نکردن احساسات لطیف دختران معمولاً هر چیزی را که حیاتی به نظر برسد کم‌رنگ و بی‌اهمیت جلوه می‌دهیم. از آن‌ها بیش‌تر حفاظت می‌کنیم، بیش‌تر کنار می‌آییم، آن‌ها را بیش‌تر به جهت «امن» هدایت می‌کنیم و به این پیشگویی خود محقق ‌کننده که دختران آسیب‌پذیر هستند بیشتر دامن می‌زنیم. اما اگر مدام آن‌ها را از لبه‌های تیز و برنده دور کنیم، چطور می‌توان از آن‌ها انتظار داشت که قوی باشند و بعداً وقتی در زندگی با انتقاد و شکست واقعی رو به‌ رو می‌شوند، از درون فرو نریزند؟

جملاتی از کتاب شجاع باش دختر

ما در عصر قدرت دخترانه زندگی می‌کنیم. از آهنگ‌های پرشور بیانسه گرفته تا ورزش‌کاران قدرتمندی مانند سرنا ویلیامز و قهرمان‌های ادبی و سینمایی ازجمله کتنیس اوردین و زن شگفت‌انگیز، فرهنگ ما در تلاش برای گردآوری دختران است تا به آن‌ها بگوید که می‌توانند هرکاری که علاقه دارند انجام دهند و هر آن‌که تمایل دارند باشند. البته که ما می‌خواهیم دختران‌مان بدانند که می‌توانند به هرچه در ذهن دارند، دست یابند. مگر غیر از این است؟

اما این پیغام‌رسانی «مثبت» جنبهٔ منفی نیز دارد. ما این زنان خارق‌العاده را با هدف توانمندسازی الگو قرار می‌دهیم؛ اما برای بسیاری از دختران این مسئله به‌معنای فشار خردکننده برای بی‌عیب‌بودن تلقی می‌شود. شاید ما بگوییم: «تو می‌تونی هرکاری رو انجام بدی و به هرچی می‌خواهی تبدیل بشی»، اما چیزی که آن‌ها می‌شنوند این است که: «تو باید هرکاری رو انجام بدی و به هرچی می‌خواهی تبدیل بشی.» آن‌چه ما تشویق می‌دانیم، برای آن‌ها انتظارات است.

قسمتی از کتاب شجاع باش دختر

در سال ۲۰۱۰، کاری باورنکردنی انجام دادم. در ۳۳ سالگی، در حالی که هرگز نامزد انتخاباتی نبوده ام، نامزد انتخابات کنگره ایالات متحده ی آمریکا شدم.
گرچه از سیزده سالگی آرزوی کار در اداره ی دولتی و اثربخشی واقعی داشتم، تا آن زمان پشت صحنه های سیاست و دور از خطر پنهان شده بودم. ساعات طولانی و فرساینده ی روز را صرف کار در یک شرکت بزرگ سرمایه گذاری می کردم. از این شغل جذاب با حقوق مکفی تنفر داشتم؛ اما تحملش می کردم، زیرا فکر می کردم این کاری است که باید انجام دهم. شبها و هر اوقات فراغتی که آخر هفته ها پیدا می کردم، به عنوان کارمند و سازمان دهنده ی خیریه کار می کردم. این کارهای با ارزش اثرگذار بودند؛ اما از ته دل می خواستم کارهای بزرگ تری انجام دهم.

هر روز که سپری می شد، در شغلم بیشتر و بیشتر عذاب می کشیدم تا زمانی که به چنان درماندگی عمیقی رسیدم که می دانستم باید چیزی را تغییر دهم. در آن زمان بود که زمزمه هایی از جامعه ی سیاسی نیویورک به گوشم رسید که گویا خانم نماینده ی کنگره در ناحیه ی من قصد داشت بعد از هجده سال استعفا دهد و نامزد انتخابات مجلس سنا شود. می دانستم که این فرصت من است. از تعدادی افراد کلیدی و مهم مشورت خواستم و همه مشتاقانه عقیده داشتند که باید انجامش دهم.

می دانستم چگونه پول جمع آوری کنم. افکار سیاسی و پیشینه ی خوبی داشتم. جدا از تجربه ی انتخاباتی در دولت، بقیه شرایط را داشتم. برای اولین بار در طولانی ترین زمانی که به یاد دارم، احساس هیجان می کردم. بالاخره به سوی هدف خدمت به عموم که همیشه آرزویش را داشتم، حرکت کرده بودم و هیچ چیز جلودار من نبود.

پاره هایی از کتاب شجاع باش دختر

و ناگهان آن واقعه رخ داد. نماینده ی کنگره از تصمیم استعفای خود منصرف شد؛ یعنی اگر آن سمت را می خواستم، باید علیه او مبارزه ی انتخاباتی به راه می انداختم. ناگهان تمام افرادی که از من حمایت کرده بودند و مشوق انجام آن بودند گفتند: «نه نه، نمیتونی علیه اون، مبارزه ی انتخاباتی کنی.» او کارمند داخلی محترم و قدرتمندی بود و من شانس موفقیت نداشتم. نه تنها حمایت مشتاقانه ی بانوان خبره ی حزب را از دست دادم، بلکه به طور مستقیم به من گفتند که نوبت من نرسیده است و خواستار انصراف من شدند.

اما تا آن زمان دیگر چنان در عمق کار فرو رفته بودم که نمی توانستم تسليم شوم. رؤیای من تنها چند اینچ از دسترسم فاصله داشت. به قدری آن را می خواستم که نمی توانستم روی برگردانم و فرار کنم. باور کنید بارها و بارها با خودم فکر می کردم که من باید دیوانه شده باشم. اما به هر حال آن را انجام دادم. می دانستم که این تنها فرصت من خواهد بود و اگر از آن استفاده نمی کردم، تا آخر عمر از کار خودم پشیمان می شدم.

در کمال تعجب من و بسیاری افراد دیگر، پیکار من واکنش مثبت بسیاری جلب کرد. من جوانی تازه کار اهل آسیای جنوبی بودم که هرگز در سمت دولتی مشغول به کار نبوده است؛ اما مردم گوش می دادند و مبالغ اهدایی به کارزار انتخاباتی بیشتر و بیشتر می شد؛ حتی روزنامه های نیویورک آبزرور و دیلی نیوز از من حمایت کردند. پس از قرار گرفتن در سرمقاله ی دو روزنامه ی ملی و پس از آن که شبکه سی ان بی سی از نژاد من به عنوان یکی از جذاب ترین نژادها در کشور تعریف کرد، امید دودلانه ی من به اعتماد به نفس تبدیل شد.

اما وقتی قضیه بالا گرفت و کاملا جدی شد، معلوم شد که رأی دهندگان بیش از آنکه کسی فکرش را می کرد، به بی تجربگی من اهمیت می دادند. من نباختم؛ با سهم تنها ۱۹ درصد در مقابل ۸۱ درصد رقیبم، لگدمال شدم.

مسئله ی جالب توجه در داستان شرکت من در انتخابات کنگره شکست حیرت آور و تماشایی من و حتی چگونگی سر بالا گرفتن پس از چنین شکست عمومی و تحقیر کننده ای نیست. آنچه به تعریف این داستان ارزش می بخشد این است که زمانی که در ۳۳ سالگی نامزد انتخابات کنگره شدم، اولین بار در تمام دوران بزرگسالی ام بود که چنین کار شجاعانهای انجام دادم.

بخش هایی از کتاب شجاع باش دختر

اگر به سوابقم تا آن زمان نگاهی می انداختید که دانشکده حقوق ییل و به دنبال آن زنجیره ای از شغل های آبرومند در دنیای تجارت را شامل می شد، احتمالا فکر می کردید آدم فعال و پردل وجرئتی هستم. اما فعال بودن و پردل وجرئت بودن لزوما یکسان نیستند. این نه شجاعت، بلکه تمایل به کسب رزومه ی بی نقص بود که پس از سه بار رد درخواست از جانب دانشگاه ییل بالاخره مرا وارد این دانشگاه کرد.

علاقه ی صمیمانه به حقوق یا تجارت های بزرگ نبود که مرا به کسب شغل در یکی از پنج شرکت حقوقی برتر و بعد در یکی از شرکتهای برجسته در مدیریت دارایی مالی وادار کرد؛ بلکه این تمایل من به خوشحال کردن پدر مهاجرم و بهتحقق رساندن رؤیاهایش برای من بود. از زمانی که دختر کوچکی بودم، همواره قصد داشتم بهترین باشم. هر کاری که انجام می دادم تلاشی بود به منظور باهوش و شایسته به نظر رسیدن من و ایجاد فرصت هایی که من را باهوش و کارآمد جلوه دهند. همه این انتخابهای من برای ساخت «من بی نقص» بود؛ زیرا باور داشتم که نتیجه ی آن زندگی بی نقص خواهد بود.

علی رغم ظاهر امور از نگاه بیرونی، به یک دلیل ساده هیچ یک از انتخاب های من در زندگی شجاعانه نبودند: خطر شکست خوردن وجود نداشت. این اولین بار بود که از مسیر خارج می شدم و کاری انجام می دادم که حقیقتا برای خودم از جنبه ی کاملا شخصی اهمیت داشت. اولین بار بود که به دنبال انجام کاری می رفتم که صد درصد مطمئن نبودم در آن موفق خواهم شد و اگر شکست می خوردم، بسیار بیشتر از یک انتخابات را از دست می دادم. ممکن بود مقام و شأن، شهرت و اعتماد به نفسم را از دست بدهم. می توانست شدیدا آزاردهنده باشد. آیا می توانستم آرامش خود را بازیابم؟

بریده هایی از کتاب شجاع باش دختر

من تنها کسی نیستم که بزرگسالی اش را صرف مشاغل و موقعیت هایی کرده که می دانسته در آنها کاملا موفق خواهد شد. زنان بسیاری فقط اموری را انجام می دهند که در آن عالی هستند و به ندرت فراتر از حد اعتماد به نفس و راحتی شان پا می گذارند. من این مسئله را در نقاط مختلف کشور بارها و بارها از زبان هزاران زن صرف نظر از نژاد، سن و شرایط اقتصادی شان شنیده ام.

من آن را از زبان سگ گردان ۲۴ ساله ای شنیدم که در استارباکس هم صحبتش بودم و ایده ی بی نظیری برای متحول سازی خدمات خود داشت، اما قانع شده بود که هرگز توانایی انجام آن را نخواهد داشت، زیرا معتقد بود «در تجارت استعداد ندارد». یک بار هم وقتی در مراسم خیریه ی سیاسی کنار سردبیر ۵۸ ساله ی مجله ای نشسته بودم، به من گفت بسیار بیشتر از حد تصور خسته و ناراضی است، اما از شغل خود استعفا نمی دهد، گرچه توانایی مالی انجام چنین کاری را دارد. چرا؟ شانه بالا انداخت و پاسخ داد: «چون کارم رو خوب انجام میدم.»

به عنوان مدیر عامل سازمان غیرانتفاعی دختران برنامه نویس آن را در کارمندان جوان خودم می بینم که در زمینه هایی که تجربه ندارند، داوطلب نمی شوند؛ در حالی که آقایان قاطعانه به زمینه های ناشناخته وارد می شوند، بدون آن که سر سوزنی بابت شکست خوردن یا احمقانه به نظر رسیدن نگران باشند.


نکوداشت های کتاب شجاع باش دختر

I love this book! A timely message for girls and women of all ages: perfection isn’t just impossible but, worse, insidious. The prose is so clear, so honest — you feel like you’re sitting across from Reshma sharing stories

من این کتاب را دوست دارم! یک پیام به موقع برای دختران و زنان در هر سنی: کمال نه تنها که غیرممکن است بلکه بدتر از آن بسیار خائنانه است. نثر بسیار واضح و صادقانه است . شما احساس می کنید در کنار ریشما نشسته اید و او داستانهایش را با شما به اشتراک می گذارد

Angela Duckworth, Christopher H. Browne Distinguished Professor of Psychology, University of Pennsylvania and New York Times Bestselling author of Grit
________________________________________

The perfect is not just the enemy of the good; the pressure to be perfect is the enemy of girls around the world. In this courageous, convincing book, Reshma Saujani shares a bold vision to free girls—and women—from the shackles of social expectations

کمال فقط دشمن خوبی نیست؛بلکه فشار برای کامل بودن دشمن دختران در سراسر جهان است. در این کتاب شجاع و قانع کننده ، ریشما سوجانی چشم انداز جسورانه ای را برای آزاد کردن دختران و زنان از بندهای انتظارات اجتماعی به اشتراک می گذارد.

Adam Grant, New York Times bestselling author of ORIGINALS, GIVE AND TAKE, and OPTION B with Sheryl Sandberg
________________________________________

For any woman who has ever thought to herself “I just can’t…” or “I’m just not…,” this eye-opening book will help you showing up every day as brave, not perfect changes how the world sees you, but more importantly, how you see yourself – and what you are capable of. This book is great reminder that having the courage to stare your mistakes and your imperfections in the face is one of the most overlooked sources of power

برای هر زنی که تا به حال درباره ی خودش فکر کرده است که “من فقط نمی توانم …” یا “من فقط نیستم …” ، این کتاب به شما کمک می کند تا هر روز با شجاعت ظاهر شوید. نه تغییراتی در جهت بی نقص بودن که جهان از شما انتظار دارد ، بلکه مهمتر از همه ، اینکه شما چطور خودتان را می بینید – و چه کارهایی از شما برمی آید. این کتاب به خوبی یادآوری می کند که داشتن شجاعت برای روبرو شدن با اشتباهات و نواقص خود یکی از نادیده گرفته شده ترین منابع قدرت است

Amy Cuddy, Harvard lecturer and Bestselling author of Presence

 


خواندن کتاب شجاع باش دختر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب را به همه زنان و دخترانی که قصد دارند با دختر بی‌نقص خداحافظی کنند و خودشان باشند، پیشنهاد می‌کنیم.

آنجلا داک‌ورث، استاد روان‌شناسی در دانشگاه پنسیلوانیا و نویسنده‌ی کتاب سرسختی درباره‌ی این کتاب می‌گوید:
«من عاشق این کتابم! این پیامی است به‌ موقع برای زنان و دختران در هر سنی: کمال نه‌ تنها غیر ممکن است بلکه، بدتر از آن، مخرب است. نثر بسیار روان و صادقانه‌ی این کتاب باعث می‌شود احساس کنید کنار ریشما نشسته‌اید و از داستان‌های خود برای هم تعریف می‌کنید.»

خرید کتاب شجاع باش دختر ریشما سوجانی

 


فهرست مطالب کتاب شجاع باش دختر

مقدمه: شهامت انجام‌ناشدنی‌ها

بخش اول: چگونه دختران برای کمال تربیت شده‌اند

۱: دختر مؤدب و دوست‌داشتنی
۲: ذهنیت بی‌نقصی
۳: بی‌نقصی مرحلهٔ سوم: زمانی که دختر بی‌نقص به بزرگ‌سالی می‌رسد

بخش دوم: شجاعت مد جدید است

۴: تعریف جدید شجاعت
۵: چرا باید شجاع باشیم

بخش سوم: با دختر بی‌نقص خداحافظی کنید؛ مسیر شجاعت

۶: ذهنیت شجاعت را پرورش دهید
۷: در حین تلاش گرفتار شوید
۸: به نیاز به خشنودکردن دیگران پایان دهید
۹: در تیم شجاع بازی کنید
۱۰: نجات از شکستی بزرگ
پی‌نوشت‌ها
یادداشت‌ها


مشخصات کتاب شجاع باش دختر

عنوان: شجاع باش دختر
زیرعنوان: شهامت ترک کمال گرایی برای دختران
نویسنده: ریشما سوجانی
مترجم: شبنم اسماعیلی
ناشر: میلکان
سال انتشار: 1398
نوبت چاپ: دوم
قطع کتاب: رقعی
جلد کتاب: شومیز
تعداد صفحات: ۱۶۶
دسته‌بندی: روانشناسی
موضوع: عزت نفس زنان
شابک: 9786226573801
قیمت: ۳۲۰,۰۰۰ ریال

گردآوری مدیریت استراتژیک بدن

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا